Sunday 28 September 2014

حامد کرزی پس از سیزده سال با ارگ ریاست جمهوری وداع گفت

حامد کرزی پس از سیزده سال با ارگ ریاست جمهوری وداع گفت
.
 
به دلیل تنوع در برداشتها در شیوهء حکومت داری او، مروری بیطرفانه بر کارنامهء سیزده سالهء حکومت داری وی شاید ک...اری چندان ساده نباشد اما در این نوشته، ما را سر آن نیست که خوبی ها را یکسره از قلم اندازیم و به اشتباهات و خطا ها تمرکز کنیم و یا در همه راههای به خطا رفته، جای پای کرزی را جستجو کنیم. با این نگرش شاید بتوان تاحدی حق مطلب را در مورد کسی ادا کرد که بعد از دوران چهل سالهء سلطنت ظاهرشاه، بیشترین دوران حکومت داری را در افغانستان تجربه نمود.

در اینجا سخن را با استناد به آخرین سخنان کرزی بعنوان رئیس جمهور در محفل وداعش با مامورین کمیسیون اصلاحات اداری باید شروع کرد که در آن به ماجرای انتخاب خویش بعنوان رئیس حکومت موقت در کنفرانس بن و آمدن خود به کابل بعنوان رئیس آن حکومت اشاره کرد. او گفت که محافظین وی که او را در آن زمان از قندهار به کابل آوردند تا قدرت را اشغال نماید، افراد مسلحی از قندهار بودند نه خارجی ها. این سخن وی با حقایق سر سازگاری ندارد و حقیقت اینست که وی بوسیلهء محافظین امریکائی به کابل آورده شد. در این رابطه تصاویر بجا مانده از آن دوران گواه روشن حقیقت است.

اقتدار کرزی در افغانستان را می توان زادهء واقعهء یازدهم سپتامبر دانست همانگونه که این واقعه بهانه ای برای جنگ با تروریسم شد. بنابراین تاریخ خواهد نوشت که کرزی را نیروهای امریکائی با خود به افغانستان آوردند تا بعنوان رئیس دولت موقت، حکومت جدیدی را بر ویرانه های رژیم طالبان بنیاد نهد.

چرا کرزی تلاش دارد تا این جریان را به گونهء دیگر بازگو کند؟ کرزی از قضاوت تاریخ نگران است که وی را یک رهبر دست نشانده از قماش شاه شجاع و ببرک کارمل بداند. کم نیستند کسانی که جریان کشمکش کرزی با امریکائی ها بعد از بقدرت رسیدن اوباما و انتقاد های تندش از شیوهء مبارزه با تروریسم را تلاشی از جانب وی برای مبدل شدن از یک رئیس جمهور دست نشانده به یک زعیم ملی می دانند.

حامدکرزی تا قبل از بقدرت رسیدن، با نظام حکومت داری مدرن ناآشنا بود و می توان گفت فقط تجربهء شخصی وی از زندگی در امریکا به وی تصوری از یک نظام دیموکراتیک بخشیده بود. به همین دلیل بود که وقتی مدتها بعد از بقدرت رسیدن، روزی به وی اطلاع دادند که نمایندگان جامعهء مدنی قصد دیدار با وی را دارند، با تعجب پرسید جامعهء مدنی چیست؟! احتمال دارد که وی با ترجمهء Civil Society به دری مشکل داشت.

کرزی در دوران جهاد مدتی را در دفتر صبغت الله مجددی در پیشاور بحیث سکرتر ایفای وظیفه نموده بود. دفتری که در آن نظم وجود نداشت و شخص مجددی تصمیم گیرندهء اصلی آن حزب بود. این حزب در دوران جهاد از ضعیف ترین احزاب مجاهدین بود که در آن فساد در حد وفور وجود داشت. یافته های آن دوران روی برداشت حامدکرزی از شیوهء حکومت داری بی تاثیر نبود.

او مدت کوتاهی هم در حکومت مجاهدین بحیث معاون وزیر خارجه ایفای وظیفه کرد اما به دلیل جنگ ونابسامانی نتوانست از آن دوران تجربه ای بیاموزد.

اما ابعادی از شخصیت کرزی دارای چنان نقاط مثبت و منحصر به فردی است که کار را برای زمامداران بعد از وی مشکل خواهد ساخت. در تاریخ افغانستان نمی توان زمامداری را یافت که به اندازهء کرزی از سعهء صدر و قدرت تحمل انتقاد و حتی فحش ودشنام برخوردار بوده باشد. بگذریم از اینکه وی به بسیاری از این انتقاد ها وقعی ننهاد و آنها را ناشنیده گرفت اما همین که وی به آزادی بیان در کشوری که در گذشته هیچگاه زمامدارانش نظر مخالف با خود را بر نتابیده بودند میدان عمل داد، بنیادی را در این کشور نهاد که شاید جانشینانش تا آینده های دور در نادیده گرفتن آن دچار مشکل شوند.

کسانی که به شیوهء زمامداری کرزی در تقسیم قدرت با دیگران انتقاد می کنند، شاید به این نکته زیاد توجه نداشته باشند که کرزی فاقد پشتیبانی از یک حزب سیاسی قدرتمند بود و برای حکومت کردن نیاز داشت تا با همه جهت ها در تعامل باشد. بنابراین وی باکی نداشت که اگر بخاطر میدان دادن به دیگران بخصوص گروه های قدرتمند مجاهدین در حکومت، بعنوان یک «معامله گر سیاسی» شناخته شود. او در چندسال اخیر مخالفت های تندی با اقدامات امریکا در افغانستان داشت در مقابل اما نخواست با همپیمانان داخلی خود در حکومت مخالفت نماید و همین سیاست وی دوران طولانی از زمامداری را برایش ممکن ساخت.

کرزی نتوانست در بخش اقتصادی کار زیادی برای افغانستان انجام دهد و بنیادی استوار برای پیشرفت اقتصادی در افغانستان بگذارد. به همین دلیل او در شرایطی با اقتدار خداحافظی می نماید که افغانستان در دوران زمامداری وی بهترین فرصت ها برای پیشرفت اقتصادی را از دست داده است. شانس هائی که بار دیگر هیچگاه به افغانستان رو نخواهد کرد تا جامعهء جهانی با چنان سخاوت پول و امکانات به افغانستان سرازیر نماید.

هرچند بعد از کنفرانس بن اول سخن از پیاده شدن یک طرح شبیه به طرح مارشال برای افغانستان بود اما در عمل هیچ طرحی که اولویت های کاری را مشخص سازد روی دست گرفته نشد. امکانات فراوان به افغانستان سرازیر گردید اما بشکل نامنظم و پراکنده بکار گرفته شد و چون برنامه ای وجود نداشت، بخش بزرگی از آن حیف ومیل گردید. مانند مصالح ساختمانی که روی هم انباشته گردد بدون اینکه نقشه ای برای تعمیر ساختمان وجود داشته باشد و دزدان نیز با اغتنام از فرصت به آن دستبرد بزنند.

به همین دلیل بود که بعد از گذشت سالها، نهاد بازرسی دولتی ایالات متحده «سیگار» می گوید که در افغانستان در طول سیزده سال، به اندازهء کمک مارشال به شانزده کشور جنگ زدهء اروپائی بعد از جنگ دوم جهانی کمک صورت گرفت اما تغییر بنیادی در وضع اقتصادی رونما نشد. دست آورد های اندکی که هم بدست آمده، شکننده است.

مشکل بزرگی که افغانستان در دوران زمامداری کرزی به آن مواجه بود که همه فرصت ها را به باد داد، تداوم جنگ بود. ائتلاف بین المللی برهبری امریکا مصمم بود تا مشکل جنگ را از راه جنگ حل کند اما در طول سیزده سال در این تلاش به موفقیتی دست نیافت. جانب افغانی پاکستان را مسول مشکل تداوم جنگ در افغانستان می دانست اما امریکا متحدینش این خواست افغانستان را جدی نگرفتند.

از همان سالهای اول جنگ مشخص بود که مشکل افغانستان راه حل نظامی ندارد اما امریکا در شرایطی که در افغانستان حضور قدرتمند نظامی داشت، نمی خواست با حمایت جدی از پروسهء صلح، به شکست بزرگترین ماشین جنگی جهان در برابر گروهی بی سروسامان بنام طالب اعتراف کند. از آنجائی که جنگ و بازسازی نمی توانستند در کنار هم پیش بروند، ملیارد ها دالر مصرف امریکا و غرب در بازسازی افغانستان نتیجه ای که از آن انتظار می رفت، ببار نیاورد. این هزینه خیلی کمتر از صدها ملیارد دالر مصارفی بود که امریکا و غرب در جنگ علیه تروریسم در افغانستان هزینه کردند.

بنابراین وقتی حامدکرزی سروصدای مخالفت با برنامه های جنگی امریکا در افغانستان را بلند کرد و بخصوص از کشتار غیرنظامیان افغان بشدت انتقاد می کرد، به این نتیجه رسیده بود امریکا قصد از میان بردن تروریسم را ندارد وگرنه باید پاکستان بعنوان کشوری که دستی مستقیم در این آتش دارد، زیر فشار قرار می گرفت.

در ابتدا حامدکرزی به این باور بود که شاید امریکا از چهرهء پنهان پاکستان در این کشمکش آگاه نیست و تلاش داشت تا امریکائی ها را متقاعد سازد تا لااقل بخش هائی از خاک پاکستان را هم مشمول عملیات نظامی خود در جنگ علیه تروریسم سازند اما با گذشت زمان دریافت که امریکا هرگز دست به چنین کاری نخواهد زد. درک این حقیقت که امریکا در جنگ علیه تروریسم صادق نیست حامدکرزی را چنان از این کشور مایوس ساخت که سرانجام از امضای قرارداد امنیتی با امریکا نیز خودداری ورزید.

تقاضای حامدکرزی برای دست یابی افغانستان به سلاح های سنگین و تقویت نیروی هوائی نیز از جانب امریکا جدی گرفته نشد همانگونه امریکا نیروی هوائی عراق را نیز به طیارات جنگی تجهیز نکرد زیرا جنگ کنترول شده در هر کشوری نیازمند آنست که امریکا بر آسمان آن کشور تسلط کامل داشته باشد.

در بخش روابط دیپلوماتیک با کشور های دیگر، افغانستان توانست از انزوای دیرینه بیرون آید و در تعداد زیادی از کشور های جهان نمایندگی های سیاسی تاسیس نماید. افغانستان امروز عضویت تشکل های مهم منطقوی و جهانی را داراست اما این روابط گسترده نتوانسته به افغانستان در سطح بین المللی این امکان را فراهم سازد تا پاکستان را لااقل اینقدر زیر فشار قرار دهد که از حمله به کنر دست بردارد. تلاش های افغانستان برای بردن این مسئله به شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز قرین موفقیت نبود. درشرایطی که اعضای دایمی شورای امنیت در افغانستان حضور نظامی دارند، بردن این مسئله به شورای امنیت تاحدی بیجا و حتی مضحک به نظر می رسد.

یکی از مزایای داشتن روابط دیپلوماتیک با کشور های دیگر، بهره گیری از فرصت ها برای مقابله با چنین مشکلات است اما ضعف و فساد در دولت داری در هر کشوری می تواند بر حیثیت دیپلوماتیک آن کشور در سطح بین المللی صدمه بزند.

افغانستان در دوران زمامداری حامدکرزی بعنوان یک کشور درگیر در چنبرهء فساد و تولید وقاچاق مواد مخدر، در سطح بین الملی بعنوان کشوری با زمامداری ناکام ارزیابی شده بود. هرچند حامدکرزی هیچگاه این اتهامات را رد نکرد اما بیشتر خارجی ها را در ایجاد این مشکلات مقصر می دانست که بصورت عمدی افغانستان را به چنین چالشها مواجه ساختند.

***

دوران زمامداری حامدکرزی مانند هر زمامدار دیگری دارای نقاط مثبت ومنفی است. با درک این حقیقت که در شرایط حضور نیروهای خارجی در یک کشور فقیر مانند افغانستان که باید همه مشکلات کشور توسط خارجی ها حل می شد و در نتیجه مداخلهء آنان نیز در تصامیم مهم نیز غیرقابل اجتناب بود، نمی توان کرزی را مسول همه کاستی ها و نارسائی ها دانست.

افغانستان بعد از کرزی کشوری است که دوران ماه عسل اش با غرب تقریبا به پایان رسیده و با توجه به چالش های جدیدی که در نقاط دیگر جهان علیه منافع غرب قدعلم نموده، جانشینان حامدکرزی با مشکلات بیشتر از وی بخصوص در بخش امنیت و اقتصاد مواجه خواهند بود. این مسئله موجب خواهد شد تا حکومت بعد از کرزی در حل مشکلات مردم، ناتوان تر از سلف خویش باشد و در نتیجه می تواند نارسائی های حکومت کرزی از جمله جریاناتی چون چپاول یک ملیارد دالر از کابل بانک را نیز در اذهان کمرنگ جلوه دهد و حتی زمینه ای برای بازگشت وی به اریکهء اقتدار در آینده باشد.
 
وحید «مژده»

رئيس‌ جمهور جديد افغانستان كيست؟

تلکس دولت بهار: رئيس‌ جمهور جديد افغانستان كيست؟ + فيلم و تصاوير
دوشنبه، 31 شهریور 1393 - 11:37 کد خبر: 18051
دولت بهار: پس از سه ماه كشمكش بر سر تقلب گسترده در جريان انتخابات رياست جمهوري افغانستان، در نهايت با اعلام نتايج بازشماري آرا...ء، محمد اشرف غني احمد زي به عنوان رئيس جمهور جديد جمهوري اسلامي افغانستان معرفي شد. اشرف غني يك تكنوكرات تحصيل‌كرده آمريكاست كه پس از سقوط طالبان به افغانستان بازگشت.
پس از هفته‌ها كشمكش انتخاباتي در افغانستان و اعتراضات به تقلب گسترده با هدف ممانعت از روي كار آمدن عبدالله عبدالله - كه با وعده اصلاحات پا به رقابت‌هاي انتخاباتي گذاشته بود - صورت مي‌گرفت، در نهايت با ايستادگي اين نامزد سابقا مجاهد افغان و دعوت مردم به آرامش، به گفتگو و ائتلاف انجاميد. براين اساس، با اعلام كميسيون انتخابات افغانستان، اشرف غني احمدزي رئيس جمهور جديد افغانستان و رئيس كابينه خواهد بود و طبق توافقنامه تشكيل دولت وحدت ملي، دكتر عبدالله عبدالله نامزد رقيبش رئيس اجرايي با اختياراتي در حد نخست‌وزير، شوراي وزيران را راهبري خواهد كرد.




امضاي توافقنامه تشكيل دولت وحدت ملي
آنچه پيش از مشخص شدن نتيجه انتخابات براي كارشناسان آشكار شده بود، نزديكي گرايش‌هاي فكري و سياسي اشرف غني به آمريكا در مقايسه با رقيب اصلي‌اش عبدالله عبدالله بود كه مسير امضاي توافقنامه امنيتي مورد نظر آمريكا را سهل‌تر مي‌كرد. از سوي ديگر عبدالله عبدالله نيز كه با شعار اصلاحات پا به عرصه انتخابات گذاشته بود، بدليل روشن نبودن برنامه‌هايش چندان مورد حمايت آمريكا نبوده و گزينه‌ مطلوبي براي واشنگتن بشمار نمي‌رفت. ازين رو از جند روز مانده به برگزاري انتخابات افغانستان زمزمه‌هاي جهت‌دهي با انتخابات و تقلب گسترده به سود اشرف غني به گوش مي‌رسيد. در نهايت با حضور جان كري و مذاكرات انجام شده با حضور دو نامزد، تصميم بر تقسيم قدرت در افغانستان گرفته شد كه در گزارش‌هاي ديگري به ابعاد و پيامدهاي آن پرداخته خواهد شد.

گروه گزارش ويژه مشرق در گزارش‌هاي مجزا‌، دو نامزد انتخابات پرحاشيه افغانستان را معرفي و سوابق آن‌ها را بررسي خواهد كرد.

محمد اشرف غني احمدزَيْ ، متولد 1328 ولايت "لوگر" در جنوب كابل است. او در دانشگاه‌هاي آمريكايي بيروت و كلمبيا در نيويورك تحصيل كرده و داراي مدرك دكترا در رشته مردم شناسي است. اشرف غني، سابقه سال‌ها فعاليت در بانك جهاني را داشته و با رسانه‌­هاي مختلف بين‌­المللي به عنوان كارشناس و تحليلگر مسائل افغانستان گفتگو كرده است. اين شخصيت سياسي، سابقه تدريس در دانشگاه‌هاي "جان هاپكينز" آمريكا و "اروز" دانمارك را هم در كارنامه خود دارد.

اشرف غني از اكتبر 2001 مشاور "اخضر ابراهيمي" - نماينده ويژه سازمان ملل در افغانستان - شد و فعاليت در داخل افغانستان را آغاز كرد. ولي چند ماهي از آغاز به كار وي نگذشته بود كه مشاور ارشد "حامد كرزاي" - رئيس جمهوري افغانستان - گرديد. او همچنين رئيس اداره هماهنگ كننده كمك‌هاي بين‌المللي به افغانستان بود.

اشرف غني در ماه ژوئن 2002 ميلادي به عنوان وزير ماليه يا دارايي، عضو كابينه دولت انتقالي به رهبري حامد كرزاي شد و تا دسامبر 2004 در اين مقام بود.


احمدزي پس از انتخابات رياست جمهوري 1383 خورشيدي، به كابينه حكومت منتخب راه نيافت و به رياست دانشگاه كابل منصوب شد؛ اما پس از دو سال فعاليت، از اين مقام كناره گرفت و به يكي از منتقدان جدي حكومت كرزاي بدل شد. او وجود فساد در ادارات دولتي و عدم موفقيت برنامه‌هاي حامد كرزاي براي مبارزه با فساد را ناشي از ضعف مديريت او مي‌­دانست.

وي در سال 2006 ميلادي، از سوي افغانستان به عنوان نامزد دبير كلي سازمان ملل براي جانشيني كوفي عنان معرفي شد، اما در برابر "بان كي مون" -دبير كل كنوني اين سازمان- شكست خورد. چندي بعد، در انتخابات رياست جمهوري 1389 با حامد كرزاي رقابت كرد، اما راي چنداني به دست نياورد.

حامد كرزاي، اشرف غني احمدزي را در دور دوم رياست جمهوري خود بعنوان مسئول برنامه انتقال مسئوليت امنيتي از نيروهاي خارجي به نيروهاي امنيتي داخلي تعيين كرد. وي از طراحان اصلي "افغاني سازي" امنيت در حكومت حامد كرزي شمرده مي‌­شود.

اشرف غني در انتخابات رياست‌جمهوري 1388 افغانستان در رتبه چهارم قرار گرفت و در دور اول انتخابات 1393 با 37.6 درصد آراء در رتبه دوم قرار گرفت، سپس با عبدالله عبدالله - ديگر نامزد اصلي - در دور دوم اين انتخابات به رقابت پرداخت و براساس نتايج اوليه دور دوم توانست 56.44 ٪ آراء مردم افغانستان را به خود اختصاص دهد. با اين حال، اعتراض عبدالله عبدالله به نتيجه انتخابات و ارائه شش فقره مدرك مستند مبني بر تقلب باعث شد كه احمدزي مجبور به پذيرش بازشماري كل آراء مأخوذه شود.



بررسي جايگاه علمي اشرف غني

"زلمي نشاط" -دانشجوي دوره دكتراي فلسفه سياسي در دانشگاه "ايسكس" بريتانيا- در مقاله­‌اي مفصل به تاريخ 21 ارديبهشت 1939 اشرف غني را زير ذره­‌بين نقد قرار داد:

غني در اواخر دهه ۱۹۶۰ ميلادي (بين سال‌هاي ۱۹۶۶-۱۹۶۷)، پس از پايان دوره متوسطه در "ليسه حبيبيه" كابل، وارد دانشگاه امريكايي در بيروت لبنان شد و در همان‌جا با همسر كنوني‌اش، "رولا سعاده" آشنا گرديد. اشرف‌ غني تقريباً حدود يك‌ دهه در بيروت به سر برد و در سال ۱۹۷۷ دوره كارشناسي ارشد خود را در رشته انسان‌شناسي (انتروپولوژي) به پايان رساند. بورسيه غني و حدود ۷۰ تن ديگر از طرف مؤسسه كمك‌هاي امريكا (يو اس آي دي) تامين شد.


اشرف غني به همراه همسرش "رولا سعاده"

خانواده رولا سعاده اگرچه از حيث تعلقات ديني از عيسوي‌هاي كشور لبنان مي‌باشند، اما به نظر مي‌رسد كه اين خانواده بيشتر سكولار مشرب هستند تا دين‌دار. "فؤاد سعاده"-برادر رولا- يكي از آكادميسين‌هاي جوان ماركسيست لبنان بود. دكتر "محمد جميل حنفي" –كه يكي از دانشجويان هم ‌دوره اشرف غني در دانشگاه بيروت بوده و سپس مدرك دكتراي خود را در رشته مردم‌شناسي در آمريكا اخذ نموده – در مقاله‌­اي در مورد اشرف‌ غني، از احتمال همكاري فؤاد سعاده با غني در نوشتن پايان‌نامه كارشناسي ارشدش سخن به ميان آورده و همچنان ادعا مي­كند كه پايان نامه كارشناسي ارشد و دكتراي غني شباهت زيادي به هم دارند.

وي پس از پايان دوره كارشناسي ارشد، در سال 1977 به افغانستان برگشت و مدت كوتاهي –در حدود كم‌تر از يك سال – در دانشگاه كابل مشغول تدريس شد. غني در همان سال با به ‌دست آوردن بورسيه‌اي از سوي موسسه كمك‌هاي امريكا به همراه 70 نفر ديگر، براي ادامه تحصيل به امريكا رفت و وارد دانشگاه كلمبيا شد. او از سال 1977 تا سال 1984 مشغول پژوهش در مقطع دكترا بود.

بعد از اتمام دوره دكترا، وارد دانشكده تازه تاسيس انسان‌شناسي دانشگاه "جان هاپكينز" مي‌شود و در آنجا به عنوان استاد دانشگاه تا زمان استخدامش در بانك جهاني مشغول تدريس مي­‌گردد. در سال 1987 ، براي انجام پژوهش ميداني به پاكستان مي‌رود و در كمپ‌هاي مهاجرين و مدارس ديني براي يك مدت كوتاه كار و تحقيق مي‌كند. غني در مبارزات انتخاباتي امسال با توجه به همين دوره ادعا كرد كه در پاكستان سيرت النبي خوانده است. اين در حالي است كه سفر او به پاكستان نه به خاطر فراگيري آموزش‌هاي ديني بلكه براي انجام پژوهش‌هاي ميداني بوده است.



نوشته‌هاي اشرف غني

قبل از تكميل پايان‌نامه دكترا، از اشرف غني دو مقاله تحقيقي در ژورنال‌هاي علمي به چاپ رسيده است. اولي تحت عنوان «اسلام و دولت‌سازي در جامعه قبيله‌اي افغانستان: 1880 – 1901» كه در سال 1977 منتشر گرديد، و دومي تحت عنوان «نزاع در دادگاه شريعت، دره­ي كنر، افغانستان، 1885-1890» كه در سال 1983 چاپ شد. البته پايان‌نامه دكتراي وي نخست از طرف انتشارات دانشگاه كلمبيا براي نشر پذيرفته شد، اما سپس به دلايل نامعلوم و فاش‌ناشده‌ -شايد به دليل هم‌خواني و مشابهت‌ با پايان‌نامه دوره كارشناسي ارشدش- اين قرارداد از سوي اداره فسخ گرديد. پژوهش دكتراي اشرف غني در اينترنت قابل دسترسي است .

بعد از تكميل دوره دكترا، وي هيچ تحقيق مستقل ديگري را انتشار نداده است. از او در بين سالهاي 1985 تا 1989 فقط چهار نقد كتاب و گفتگو با "اريك ولف" (Eric Wolf) -انديشمند و انسان‌شناس معروف اتريشي- انتشار يافته است.


اريك ولف

از ديد آكادميك بايد گفت كه هيچ يك از آثار اخير وي به معني واقعي كلمه يك تحقيق و پژوهش علمي به حساب نمي‌آيد. واپسين كتاب او كه با همياري خانم "كلير لاكهارت" نوشته شده، در واقع يك تحقيق مشترك است. عنوان اين كتاب "بازسازي دولت­‌هاي ناكام: چارچوبي براي ترميم دوباره دنياي ويران" مي­‌باشد .


كلير لاكهارت و اشرف غني

اين كتاب، نتيجه كار و پژوهش مشترك اين دو مؤلف است كه در افغانستان پس از طالبان صورت گرفته است. به عبارتي، اين كتاب ويژه مسائل افغانستان نيست، بلكه تئوري‌پردازي كلي در مورد فرايند پيچيده‌اي به نام دولت‌سازي است. از ديد دو نويسنده، بين 40 تا 60 كشور جهان داراي نظام‌هاي تقريباً ضعيف و ناكام در امر دولت‌داري هستند و اين كتاب، به عنوان يك كتاب راهنما، طرح‌هايي را براي پروسه دولت‌سازي در قرن 21 ارائه مي­‌دهد.







تئوري پردازي‌­ها و نظريات اشرف غني

عنوان تز دكتراي اشرف غني عبارت است از: «توليد و تسلط: افغانستان 1747 - 1901». اشرف غني در پروژه دكتراي خود به نحوي ادعا مي‌كند كه افغانستان از نگاه ساختاري (ساختار سياسي، اقتصادي، اجتماعي، ديوان‌سالاري و غيره) تغيير بنيادين كرده است. او دو دوره تاريخي را براي اثبات مدعاي خود انتخاب مي­‌كند: دوره اول از 1500 تا 1720 ؛ و دوره دوم از 1747 تا 1901 ميلادي. از ديد اشرف غني در جريان دوره تاريخي اول (1500 تا 1720) در اين سرزمين ساختار فرهنگي زبان فارسي مسلط بود. اما در دوره تاريخي دوم (1747 تا 1901) اين ساختار مسلط جاي خود را به ساختار مسلط ديگري داد: ساختار قبيله‌­اي پشتون‌محور. از ديد او اين روند در سال 1747، يعني با به قدرت رسيدن "احمدشاه ابدالي" آغاز و در پايان دوره حكمراني "عبدالرحمن خان" تكميل گرديد.


عبدالرحمان خان حاكم افغانستان از 1880 تا 1901
مقدمه تز دكتراي اشرف غني براي كساني كه آشنايي كمتري با فلسفه سياسي دارند، ظاهراً خيلي پيچيده به نظر مي‌رسد. در واقع، چيزي كه او مي­‌خواهد بيان كند خيلي ساده است، اما از ادبيات ثقيل استفاده كرده است. اشرف غني مي‌خواهد نقدي بر تفكر ساختارگرايي داشته باشد، زيرا ساختارگراها به تغييرناپذيري ساختارهاي اجتماعي باور داشتند. در دهه 1960 ، ساختارگرايي در عرصه مردم شناسي خيلي حاكم شده و يكي از مهم‌ترين متفكران اين عرصه "لئو اشتراوس" بود. اما در دهه 1970 و 1980 ، ساختارگرايي ديگر به چالش كشيده شده و اين امر پذيرفته شده بود كه ميان ساختار و فرد رابطه ديالكتيكي و داد و ستد وجود داشته و با دگرگوني يكي، ديگري نيز دگرگون مي‌شود. اشرف غني براي توجيه نظري بحث تغيير ساختارها در افغانستان، نياز به اين تئوري‌پردازي داشت.

بنابراين، از ديد اشرف غني، افغانستان از نگاه ساختار تسلط قدرت و اقتصاد به يك كشور قبيله‌­اي تبديل شده است. يعني تقسيم قدرت، نظام ديوان‌سالاري، ماليات و غيره بر اساس روابط قبيله­‌اي تنظيم مي‌شود. اينطور مي‌توان برداشت كرد كه منظور اشرف‌ غني از نگاشتن اين اثر، تبليغ اين طرز تفكر به جهانيان و مردم افغانستان و لابي‌گري براي حفظ سيستم قبيله‌سالاري بود. اين طرز تفكر در دو مقاله پيش از دكترايش نيز مشهود است.



دگرديسي بنيادين در نظريات اشرف غني

اما اشرف غني در كتابي كه در سال 2009 با "كلير لاكهارت" (Clare Lockhart) –رييس موسسه موثريت دولتي- نوشته است، پروسه دولت‌سازي را كاملا يك روند استوار بر «روش شهروند محور» مي‌­داند. بدين معنا كه ديگر نمي­‌توان در قرن 21 از مدل دولت‌سازي كشورهاي اروپايي قرن ۱۶ تا قرن ۲۰ كه در اغلب موارد با توسل به اجبار همراه بوده است، بهره برد. به باور اشرف غني و لاكهارت، در قرن 21 نياز است كه پروسه دولت‌سازي با ارايه خدمات اجتماعي-اقتصادي به شهروندان تطبيق يابد؛ چه اين روش، رضايت شهروندان را اساس قرار مي­دهد، نه اجبار را.

به سادگي مي­توان متوجه شد كه ظاهراً ميان آراي اخير و پيشين اشرف غني تفاوت‌هاي عميقي وجود دارد. او در دهه 1970 و 1980 ميلادي بر اين عقيده بود كه جامعه و سياست در افغانستان كاملا قيبله‌­اي است و بالطبع در اين نوع اجتماع و سياست هيچ جايگاهي براي شهروند و حتي فرديت فرد تعيين نشده است، چرا كه فرد در قبيله بخشي از كل قبيله است. اما برخلاف اين باور، در كتاب او و لاكهارت، دولت‌سازي اساساً يك روند شهروند محور معرفي شده است.

اما پرسش اصلي در اين جا اين است كه تقريبا در حدود 23 سال پس از ارائه تز دكترايش، آيا تفكر او دچار دگرديسي بنيادين شده است؟ آيا او كماكان به مدل دولت‌سازي اروپايي بين قرن هاي 16 تا 20 معتقد است، و يا روش شهروند محور قرن 21؟

از فحواي كلام اشرف غني در مقاله‌يي كه در روزنامه "هشت صبح" افغانستان تحت عنوان «فصلي ناتمام در تاريخ افغانستان» به چاپ رسانيده، مي‌­توان پي برد كه او مي‌خواهد آن «فصل ناتمام» دولت‌سازي مدل "عبدالرحمن خان"، "حبيب الله خان"، "امان الله" و تئوري‌پردازي‌هاي ناسيوناليستي چون "محمود طرزي" را به كمال برساند و اين واقعيت به صورت مفهوم تداوم در شعار انتخاباتي او تبلور يافته است. در واقع، اين امر نمايانگر اين واقعيت است كه تفكر اشرف غني با گذشت حدودا 26 سال از اتمام دوره دكترايش، چندان تغييري نكرده است.

در اين جا يادآوري مي­‌شود كه اين مدل دولت‌سازي محدويت‌هاي خود را به اثبات رسانده است. مدلي كه نه همه‌شمول است و نه كثرت‌گرا؛ و اين در حالي است كه افغانستان كشوري است متشكل از اقوام، زبان‌ها و فرهنگ‌هاي گوناگون.


چنان كه ديده مي شود مفهوم تداوم در آثار او يك معما نيست، بلكه معماي اصلي در واژه "تحول" شعار انتخاباتي او است. اما از مجموع سخنان مسئولين كمپين او و منشور منتشر شده آنها، اين طور مي­توان فهميد كه «تحول» براي اشرف غني به معناي استفاده ابزاري از كمك‌هاي جامعه جهاني براي تكميل‌كردن آن "فصل ناتمام" است.

پس بي جهت نيست كه اشرف غني، در جريان انتخابات، گفته است كه از مفهوم "شهروند" خوشش نمي­‌آيد و در عوض ترجيح مي‌­دهد تا اصطلاح "وطن‌دار" را به كار ببرد؛ و اين يعني "تداوم."



اشرف غني متفكر دوم جهان؟

اشرف غني تابحال فقط دو مقاله و تحقيق مستقل را در ژورنال‌هاي عملي به چاپ رسانده است. تز دكتراي او به چاپ نرسيده، و يگانه كتابي كه از او انتشار يافته است، كتاب مشتركي است با لاكهارت. به عبارت ديگر، اشرف غني تا جايي كه معلوم مي­‌شود، هيچ كتاب مستقلي را تا بحال منتشر نكرده است. لذا، با دو مقاله نه چندان مشكل و پيچيده چه طور مي‌شود متفكر دوم جهان در سال 2013 پس از "ريچارد داوكينز" (Richard Dawkins) –زيست­شناس دانشگاه آكسفورد- شد؟ اين ادعاي مجله "چشم انداز" (The Prospect) انگليس آن‌قدر مضحك و خنده‌دار است كه اصرار بر آن در واقع توهين به مخاطب است. زيرا اين در حالي است كه بزرگاني در انديشه و فلسفه وجود دارند كه ده‌ها كتاب و صدها مقاله علمي نگاشته‌اند، اما هنوز نتوانسته‌اند چنين لقبي را كسب كنند. اساساً، اين بزرگان اتصاف چنين القاب دروغيني به خود را ننگ مي­‌دانند. البته متاسفانه مردمان جهان سوم، اتصاف القاب اينچنيني به خود را بسيار جذاب مي­‌دانند. شاهد اين مثال، نوشتاري در مورد قضيه اتصاف لقب «فيلسوف جهان» به "صديق افغان" است كه "عزيز حكيمي" تحت عنوان «فيلسوف جهان را چند خريده ايد؟» در روزنامه "هشت صبح" به چاپ رسانده است.


ريچارد داوكينز در جلوي تصوير و اشرف غني در سمت راست وي

ديدگاه دكتر جميل حنيفي در مورد اشرف غني

محمد جميل حنيفي (Mohammed Jamil Hanifi) – داراي دكتراي انسان‌شناسي از دانشگاه ايلينوآ و استاد فعلي دانشكده انسان‌­شناسي دانشگاه ميشيگان- معتقد است كه اشرف غني در مقاله "فصل ناتمام تاريخ افغانستان" و ساير مقالات خود دربارۀ تبارشناسي و تاريخ افغانستان بطور مطلق هيچ چيز نوئي نگفته است. بخش عمدۀ اين متن­ها، قطعات انتزاعي تصديق نشده از منابع سياسي و علمي زبان انگليسي اروپائي-امريكائي است. همچنين، گواهينامۀ علمي او از نهادهاي غربي شامل برخي ويژگي‌هاي مرموز است.


دكتر جميل حنيفي

حنيفي در ادامه مي­‌افزايد: «در مقاله­‌اي تحت عنوان «اشرف غني احمدزي: دومين متفكر بزرگ جهان» آمده كه اشرف غني در يك خانوادۀ "كوچي" در ولايت لوگر به دنيا آمده است. چنين ادعائي هيچگونه اعتبار تاريخي يا فرهنگي ندارد. اشرف غني در محله قديمي كابل به نام "گذر فورمولي‌­ها" در شمال كوه‌هاي "بالاكوه" به دنيا آمده و بزرگ شده است. او برخلاف ادعاهاي رسمي­‌اش، نه در ولايت لوگر زاده شده و نه زندگي اوليۀ خود را در آنجا گذرانيده است. پدر او (شاه پسند كه بنام شاه جان و شيرآغا ملقب بود) هيچگونه رابطۀ قبيله‌­اي قابل اثبات با پشتون­‌هاي كوچي يا مسكون در افغانستان ندارد. شاه پسند هرگز در حكومت افغانستان فعاليت نداشته است. او ايام اوليۀ جواني خويش را به عنوان كارمند در يك شركت خصوصي حكومتي به نام "رياست نقليات" در كابل گذرانيده است. حكومت كابل سهمي در اين شركت داشت، اما آن را اداره و رهبري نمي‌­كرد. شاه پسند در دهۀ 1980 به پاكستان مهاجرت كرده و يك شركت بزرگ وسائط نقليه باربري را تاسيس مي­‌كند.»


نمايي از شهر كابل

«ادعاي تعلق اشرف غني به هويت "احمدزي" صرفا ادعايي است كه نمي­‌توان آن را اثبات كرد. تعلق موثق به يك اصل و نسب پشتوني نياز به ارائه سند دارد. نسب پدري اشرف غني (پيش از پدر بزرگش) شايد به يكي از دهقانان در "سرخاب لوگر" مرتبط باشد. پدر پدربزرگ او "بهرام" (يك نام باستاني پارسي) از ميزبانان و پيش‌آهنگان نيروهاي اشغالگر بريتانيايي در جريان جنگ دوم افغانستان-انگليس (1878- 1880) بود. شواهد اين موضوع را مي‌­توان در گزارشات وسيع نشر يافته درباره اين جنگ مشاهده كرد. علاوه بر اين، پدربزرگ پدري اشرف غني بنام "عبدالغني" يكي از همكاران نيروهاي مزدور انگليس (به رهبري محمد نادر) در جريان سال‌هاي 1929- 1930 در سرنگوني "حبيب الله كلكاني" است. عبدالغني، به پاس اين خدمات توسط "نادر شاه" -با لقب نظامي اعزازي- مورد تفقد واقع شده و به وي مبلغ زيادي پول و يك دستگاه واحد مسكوني رايگان در محلۀ قديمي كابل اعطا مي­‌گردد. اين خانه، يكي از انبوه منازل ضبط شده توسط حكومت كابل از مخالفين قبلي بود. شايعات وسيعي وجود دارد مبني بر اينكه در دهه­‌هاي 1930 و 1940، عبدالغني نفوذ بسيار زيادي در گروهي از سارقيني داشت كه در دشت "سقاوه" ولايت لوگر فعاليت داشتند. سارق وحشي صفتي بنام "بلاي" كه اكثرا به خانه عبدالغني رفت و آمد داشت، رهبر اين دزدان بود. بلاي، برادر كوچك زن دوم عبدالغني (مادر بزرگ اشرف) بود«.

«مادر اشرف غني (كوكبه ملقب به ضيا گل) دختر "احمد علي لودين"، اهل "كوهدامن" بود. خانواده‌­اي كه من در آن بزرگ شدم، گهگاهي با خانواده‌اي كه اشرف غني در آن بزرگ شده بود، مراوده داشت. نام اشرف غني بهنگام تولد "اشرف" بود، به افتخار "شاه اشرف هوتكي"، يكي از حاكمان پشتون در اصفهان ايران در سدۀ هجدهم. برخلاف ادعاهاي اشرف در وبسايت خود، وي مكتب ابتدائي را در كابل خوانده است، نه در لوگر. پسوند "غني" در جريان مكتب عالي (ليسه) به نام اشرف اضافه مي­گردد. او در دهۀ 1970 بنام "اشرف غني احمدزي" وارد "دانشگاه آمريكائي بيروت" مي­‌شود. از اين تاريخ ببعد در ادعاي اين سه هويت شخصي خود متناقض عمل كرده است.»

غني در دهۀ 1970، به عنوان مترجم در پروژه‌­هاي مختلف تحقيقاتي اروپائي-امريكائي در كابل فعاليت داشت. دسترسي به اين شبكه‌­هاي علمي غربي، به اشرف غني كمك كرد تا به دانشگاه‌­هاي بيروت و كلمبيا راه يابد. وي از سال 2001 ببعد، به عنوان مشاور ارشد به سياستمداران مداخله‌گر امريكائي در افغانستان خدمت كرد. در ماهيت قضيه، آنچه اشرف غني در حق نيروهاي اشغالگر امريكائي در افغانستان انجام داده و مي‌دهد، همان چيزي است كه اسلاف وي در جريان جنگ اول افغانستان-انگليس براي بريتانيايي­‌ها در سال‌هاي 1929-1930 انجام دادند.

رابطۀ فرهنگي اشرف غني با جامعه و فرهنگ قبيله­‌اي پشتون، دست كم براي سه نسل قطع شده است (از اواخر سدۀ نوزدهم). هويت پشتوني متشكل از اضلاع مثلث "خون پشتوني"، "گفتار پشتوني"(پشتو ويل) به عنوان زبان مادري و "رفتار پشتوني" (پشتو كول) مي‌­باشد. بر اساس سوابق تاريخي و ويژگي­‌هاي اجتماعي اشرف غني، ادعاي او در مورد هويت پشتوني فقط محدود به توانائي او در صحبت و لهجه بازاري پشتو مي‌باشد. اشرف غني، بومي واقعي كابل است. او و برادر كوچكش (حشمت غني) از سال 2001 ببعد بصورت كاملا عامدانه يك هويت كوچي پشتوني را براي خود ساخته‌­اند.


تصاوير زيادي از اشرف غني وجود دارد كه در يكي از آنها او را (تقريبا برهنه) در ملاعام (براي وضو!) در كنار يك جوي آب در شرق افغانستان در سال 2009 مي­بينيم. اين حركت عوام فريبانه كه در آن بدن وي عريان است، جايي در فرهنگ اسلامي افغانستان ندارد. غني، علاقه عجيبي به پوشيدن البسه مختلف دارد. در افغانستان هيچكسي بغير از اشرف غني چنين البسه متنوع شامل جامه‌­هاي اروپائي، لنگي­‌هاي افغاني و ساير لباس­‌هاي ظريفانه را نمي­‌پوشد. ديده نشده كه اشرف غني "چپن" بپوشد (جيلك­‌هاي سبز راهدار آستين دراز كه حامد كرزاي مي­‌پوشد). همچنان هرگز ديده نشده كه اشرف غني لباس‌­هاي افغاني را كه در افغانستان مي­‌پوشد، در اروپا يا امريكا بر تن كند. دلايل اين اختلاف سبك در عرصۀ سياسي و فرهنگي فقط مي­تواند براي "رولا" –همسر وي، و "ژنرال ديويد پترائوس") (David Howell Petraeus - ژنرال چهار ستاره ارتش آمريكا و رييس اسبق سيا- معلوم باشد.




غني در جامه‌­هاي مختلف

اشرف غني و "كلير لاكهارت" كتابي با نام "بازسازي دولت­‌هاي ناكام" نوشته‌­اند كه تا حدي به موضوع افغانستان پرداخته است. براي رد اصولي محتواي اين كتاب، كافي است به فصل 19 كتاب "اقتصاد سياسي جنگ" نوشته "سي تي كايني" و "آر لي مادرز" چاپ 2011 "توسط انستتيو كاتو" مراجعه كنيد. اشرف غني عضو "شوراي آتلانتيك" است؛ لاكهارت همكار "شوراي اسپين" است. غني و لاكهارت، روساي مشترك موسسه موثريت دولتي هستند كه مقر آن در واشنگتن دي سي مي­‌باشد. اين دو، اخيرا طرح "آمادگي براي سوريۀ جديد" را ابداع كرده‌­اند. اخيرا، توسط "مجلۀ چشم انداز" چاپ انگليس به عنوان "متفكر دوم جهان در سال 2013" انتخاب شد. روزنامه نيويورك تايمز در سال 2009، اشرف غني را به عنوان «غربي­‌ترين نامزد انتخابات افغانستان» اعلام كرد. در سال 2006، خانم "رولا نادر" -انسان شناس برجستۀ شرق ميانه- به من گفت كه اشرف غني بخاطر اين در بين دانشمندان اروپائي و امريكائي و نخبگان سياسي مشهور است كه انگليسي را بسيار خوب صحبت مي­‌كند. "مايكل كندي" –جامعه­‌شناس امريكائي و رييس شركت حامي پروژۀ "مشغوليت افغانستان"- در "كنفرانس افغانستان" در دانشگاه براون در سال 2009 اشرف غني را چنين توصيف كرد: "آرزو داشتم تعداد زيادي مثل تو وجود مي­‌داشت. چقدر زيبا! ببينيد او چگونه دست­‌ها، چشم­‌ها و انگشت­‌هاي كبوتري و درخور ستايش خود را حركت مي­‌دهد".


وقتي اشرف غني وزير ماليه افغانستان بود، در جلسات هيئت دولت حامد كرزاي مشهور به بدخلقي و تند مزاجي بود. او در جريان رياست دانشگاه كابل بخاطر عدم برخورد مناسب با استادان محلي دانشگاه مشهور بود. اما در ملاقات­‌ها و گفتگوها با مهمانان اروپائي-آمريكائي­اش در آن زمان، كاملا آرام و متين عمل مي‌­كرد. اين رفتارهاي متغير، در برخوردهاي زباني اشرف غني و حركات بدني او در عرصه اجتماعي نيز ديده مي­‌شود.

در كنفرانس 2008 در انستيتو "بروكينگز"، "اخضر ابراهيمي" -نماينده ويژه دبيركل سازمان ملل متحد در امور افغانستان-در حضور اشرف غني در مورد وي چنين نظر داد: "اين واقعا يك تجربه بود كه با او در افغانستان براي دو سال تمام همكاري داشتم. همكاري با او را مي­‌توانم در قالب يك مثال براي شما شرح دهم: باديه­‌نشيني بود كه تلاش مي­كرد بر شتر خود بار بيشتري بگذارد. او، وسائل مورد نظر را يكي پس از ديگري در پشت شتر مي‌­گذاشت. نهايت‌­الامر، با يك كيسه بزرگ آمد و گفت "نمي­دانم اين را هم بگذارم يا نه؟!" شتر برگشت و گفت"من كه از جايم نمي­توانم برخيزم، اين را هم بگذار". قصه اشرف غني مانند همان شخص است. تنها تفاوت اين است كه او خواهان برخواستن شتر است.

"جيمز كارويل" -استراتژيست مشهور آمريكائي- (James Carville) علنا مشاور و رايزن وي در مبازرات انتخاباتي رياست جمهوري افغانستان در 2009 بود. غني يكبار در يك بيانيه عمومي در رابطه با كارويل چنين گفت: "اين مرد خيلي مرا درك مي­كند. او فرزند نيواورلئان است. اگر نيواورلئان را بشناسيد، افغانستان را هم خواهيد شناخت". نيواورلئان شهر كارويل است. پس اصلا جاي تعجبي نيست كه غني در دوره­اي نماينده آمريكا در "كميسيون هماهنگي افغانستان" بود.

12 فرمان جيمز كارويل براي اشرف غني

جيمز كارويل عضو حزب دموكرات امريكا، مسئول ستاد انتخاباتي بيل كلينتون، و مشاور نخست‌وزير رژيم اسراييل، در انتخابات سال 93 بار ديگر در رأس ستاد انتخاباتي و مشاوران تبليغاتي اشرف غني احمدزي قرار گرفت و با چند توصيه بظاهر ساده اما مهم و اساسي مبلغ سي هزار دلار از وي دريافت كرد.


جيمز كارويل

توصيه هاي آقاي جيمز كارويل بدين شرح بود:

2 فوريه 2014،

عاليجناب اشرف غني احمدزي،

1. در همه حالات طوري رفتار كنيد كه از هم اكنون پيروز ميدان جلوه كنيد.

2. در مواجهه با مردم، لبخند را فراموش نكنيد ولي در مقابل رقبا بايد صلابت داشته باشيد.

3. مراقب عصبانيت خود به خصوص در مقابل انظار عمومي و دوربين هاي تلويزيوني باشيد.

4. متن سخنراني خود را قبل از اجتماعات حداقل دو بار از حفظ مرور كنيد.

5. خواب عميق هر شب را فراموش نكنيد، آثار خستگي در چهره شما موجب نااميدي هوادارانتان مي شود.

6. در هر سخنراني حداقل براي حل دو معضل كلي مخاطبان خود وعده و قول قطعي بدهيد.

7. هميشه نيمي از هوشياري خود را براي مراقبت از حريف اختصاص بدهيد (يك چشم و يك گوش شما مختص حريف است).

8ـ در ملاقات با مسئولان و شخصيت هاي خارجي، اعتماد به نفس خود را به رخ طرف مقابل بكشيد. راه ساده براي اين كار آن است كه يك پاي خود را روي ديگري اندازيد و طوري بنشينيد كه كفش تميز شما با جوراب مشكي ديده شود. اين توصيه هميشگي من به پرزيدنت اوباما بوده است.

9ـ در مصرف به موقع داروهاي روزانه خود دقت نماييد. شايد بهتر باشد تا پايان زمان انتخابات، يك نفر خاص براي اين كار مأمور كنيد.

10ـ توصيه اكيد من آن است كه حداقل در هر روز 40 دقيقه به يوگا بپردازيد، اين كار براي تمركز بهتر و آرامش شما مفيد و حتي لازم است.

11ـ نوشيدن حداكثر 30 سي سي نوشيدني محرك در ميان وعده براي كار بي‌­وقفه در بعدازظهر بسيار مناسب است. البته شايد به دلايل مذهبي شما نتوانيد اين كار را انجام دهيد.

12ـ در بنرهاي تبليغاتي خود دقت كنيد. هيچ عكسي بدون روتوش دقيق استفاده نشود. سايه چشم­‌ها، چروك­‌هاي پيشاني و كناره بيني در عكس­‌هايي با اندازه بزرگ نامناسب ديده مي­‌شود. در حذف آنها دقت شود.



عوامل عدم توفيق احتمالي اشرف غني در افغانستان

به اعتقاد بسياري از تحليلگران سياست افغانستان، چند عامل در عدم توفيق احتمالي اشرف غني بعنوان رييس جمهور آينده افغانستان با توجه به روحيه مردم اين كشور دخيل است:

1. اتكاء بيش از حد به غرب: تمام چشم اميد اشرف غني به حمايت غرب دوخته شده است، نه به مردم افغانستان. اين چيزي است كه غالب مردم افغانستان به ان معتقدند. او، در آمريكاپرستي گوي سبقت را از كرزاي و ديگران ربوده است. غني، به قصه كرزاي از كنفرانس بن تا كنون نگاه كرده و با خود گمان مي­‌كند كه اگر حمايت غرب را با خود داشته باشد، به قدرت خواهد رسيد. از اين رو، كمپين انتخاباتي براي وي شكل يك نمايشنامه را داشت و نيازي به حمايت مردم نبود؛ چرا كه نهايتا آمريكايي­‌ها نقشه تقلب و هدايت انتخابات را كشيدند.

2. عدم آشنايي با واقعيت­‌هاي جامعه افغانستان: اگرچه غني به مدت چند سال وزير ماليه افغانستان بوده ولي عدم آشنايي كافي وي با خصوصيات افغانستان يكي از عناصر اساسي ضعف او تلقي مي‌­شود. اين كانديدا، از زاويه نشريات غرب به واقعيت­‌هاي افغانستان نگاه مي‌­كند. افزون بر آن، غني عمر خويش را در غرب سپري نموده است و بيشتر در خدمت غرب بوده تا مردم افغانستان. او ممكن است كه يك استاد خوب باشد، اما سياستمدار تيز هوش و كاريزماتيك و مردم دوستي نيست. اين در حاليست كه غني براي كمپين خود از مشاور امريكايي استفاده مي‌كند تا به كمك وي كشور خود را بشناسد.


3. رقابت­‌هاي قبيله­­‌اي: اشرف غني، حامد كرزاي را يكي از موانع عمده در برابر موفقيت خويش مي­‌شمارد. يكي از انگيزه­‌هاي مخالفت وي با كرزاي، رقابت سنتي ميان قوم "غلجايي" و "دراني" است. كرزاي، متعلق به قوم "پوپلزي" كه شاخه­‌اي از دراني است مي‌­باشد كه در چند قرن اخير بر قوم غلجايي -كه بيشتر مردم جنگجو هستند- حكومت كرده است؛ اما حكومت اين قوم بعد از "كودتاي هفت ثور" بدست نيروهاي چپ كه غالب افسران آنها را غلجايي‌­ها تشكيل مي­‌دادند، سقوط كرد.

بخشي از نارضايتي­‌ها، كشمكش­‌ها و جنگ‌­ها در "قندهار" و "هلمند" نيز ريشه در رقابت­‌ها و اختلافات قبيله‌­اي دارد. اخيراً، طرفداران كرزاي بويژه برادران و اقارب وي به ستاد انتخاباتي و هواخواهان احمدزي در قندهار حمله كردند. اين در حالي است كه احمدزي با استفاده از نفوذ خويش اسم برادران كرزاي را به عنوان قاچاقچي و مافياي قندهار در سر زبان رسانه­‌هاي غربي انداخته است.

غني، حامد كرزاي را نه تنها از لحاظ توانايي و كفايت كاري شخصيتي ضعيف مي­‌شمارد، بلكه از لحاظ مديريت رقابت­ بين‌­القبيله‌­اي نيز مستحق حكومت داري نمي­‌داند. او معتقد است كه چون اكثريت رهبران و نيروهاي طالبان غلجايي­‌ها هستند، هرگز با كرزاي صلح نخواهند نمود. وي باور دارد كه مي­تواند طالبان را به آساني بر سر ميز مذاكره بنشاند و جنگ در جنوب را خاتمه دهد. از اين رو، غني معتقد است كه مردم پشتون بويژه طالبان تحت رهبري كرزاي متحد نخواهند شد.

4. برنامه­‌هاي خيالي و ناكارآمد: اشرف غني احمدزي آثاري در خارج از افغانستان از جمله كتاب "بازسازي دولت­‌هاي ناكام" نگاشته است. اما طرح­‌هاي وي براي كشور خودش كه در صدر دولت­‌هاي ناكام قرار دارد، چندان كارساز نيست.


اشرف غني بارها گفته است كه نقشي مهم در طرح قانون اساسي و انتخاب نظام متمركز رياستي داشته است. اما نظام رياستي توليدي وي، در 5 سال اخير نه تنها افغانستان را به بحران و اوج فساد اداري سوق داد، بلكه گرايش شديد به ديكتاتوري و تماميت­‌خواهي دارد.

تضادهاي ساختاري در قانون اساسي افغانستان نيز محصول هنر غني احمدزي است. وي، يكي از بنيان‌گذاران فساد اداري، حيف و ميل كمك‌­هاي جامعه جهاني، تشديد فقر و كپي‌­برداري كوركورانه از بازار آزاد غرب در شرايط فعلي افغانستان است.

غني، مخالف سرسخت دموكراسي پارلماني و انتخاب حكام محلي و شهردارها بوده و طرفدار نظام متمركز به سبك عبدالرحمن خان است. وي، مدعي است كه براي افغانستان يك برنامه 10 ساله دارد، اما بسياري از كارشناسان معتقد هستند كه برنامه ده ساله او شباهت زيادي به 2 طرح پنج ساله "داود خان" در زمان حكومتش دارد كه از طريق ديكتاتوي خواهان تطبيق آن بود.برنامه اشرف غني مورد حمايت اكثريت مردم افغانستان قرار نگرفته و مردم خواهان تغيير نظام و ساختار و بافت قدرت هستند. با ساختار متضاد نظام كنوني، نه تنها افغانستان از بحران مشروعيت رنج بيشتر خواهد كشيد بلكه بايد منتظر جنگ داخلي نيز باشيم.


5. تعصب و تنگ­‌نظري: قابل ذكر است با وجود اينكه اشرف غني بخش اعظم عمر خود را در ميان كانون­‌هاي علمي، سياسي و فرهنگي غرب سپري كرده، اما جهان­‌بيني و تعصب قبيله‌­اي را تا به حال در ذهن خود حفظ نموده است. چنانكه در زمان تصدي وزارت ماليه افغانستان، تبعيض و تعصب قومي را بشدت نشان داد.

تنگ نظري­‌هاي اشرف غني آن قدر در ميان سياستمداران افغانستان محسوس است كه حتي زماني كه وي از ميان مليت­‌هاي "تاجيك" و "هزاره" به دنبال معاون و يا به گفته خود مشاوران سمبليك بود، هيچكس حاضر نشد در كنار وي قرار بگيرد. در نتيجه، معاون اول خود را يك پشتون تبار انتخاب كرد. همچنين، وقتي خواست كه "استاد محقق" را بعنوان معاون دوم انتخاب كند، محقق و ديگران تبعيض و نفرت ايشان نسبت به هزارگان افغانستان را در زمان تصدي­اش در وزارت ماليه را به رخ وي كشيده و حاضر به همكاري با او نشدند.

6. خصوصيات شخصيتي: اشرف غني از حيث خصوصيات رواني مشكلات فراوان دارد. گزارشات رسانه­‌هاي معتبر خارجي و داخلي حاكي از آن است كه وي مبتلا به سرطان معده بوده و همين بيماري بر اعصاب و مزاج­‌اش تاثير بسيار منفي بجاي گذاشته است. افزون بر آن، وي در ميان كانديداهاي افغانستان به كم حوصله، عصبي و تند مزاج بودن معروف است. چنانكه "احمد رشيد" –دوست صميمي وي- در اثر اخيرش در مورد افغانستان موسوم به «سقوط در هرج و مرج»، درباره وضعيت سلامت اشرف غني احمدزي در هنگام تصدي وزارت ماليه چنين مي‌نويسد:"سرطان معده اكثر قسمت­‌هاي معده وي را از فعاليت بازداشته و سيستم ايمني وي را دچار تزلزل كرده است. او در وزارت ماليه نمي­‌توانست يك وعده غذاي كامل را بخورد. به همين علت، مجبور بود هر ساعت يك مثقال غذا بخورد. او نمي‌­داند كه تا چه وقت زنده خواهد ماند".

Get the Flash Player to see this player.


نمونه‌­اي از پرخاشگري اشرف غني

احمد رشيد كه دوست قديمي غني است، در مورد رفتار اجتماعي وي چنين مي‌نويسد: "بيست سال مي شود كه من غني را مي­شناسم ولي وي با هيچكس دوستي نزديك ندارد. او علاقه زيادي به منزوي بودن دارد. بسياري، او را آدم متكبري مي‌­دانند. بدبختانه، بدخلقي­‌هاي وي و برخورد متكبرانه او با افغان‌ها از وي يك شخصيت منفور در كابينه افغانستان ترسيم نمود. هيچكس دوست نداشت كه با وي همكاري كند. او چند دوست معدود داشت. وزراي ديگر كابينه او را متهم مي­‌كردند كه در تصميم‌­گيري­‌ها انحصار طلب است. سرانجام، شكايت­‌ها در مورد وي، كرزي را مجبور ساخت كه او را از كابينه 2004 خارج سازد. اخضر ابراهيمي كه در تمام حالات يكي از حاميان اصلي احمدزي بود يكبار گفته بود كه زمانيكه وي از كابينه استعفا مي‌­داد، حتي يك وزير هم حاضر نشد از وي حمايت كند.





تكرار سناريوي تقلب

نكته قابل توجه اينكه غني براي تقويت موقعيت خويش اخيراً جيمز كارويل كه پيشتر از وي سخن گفتيم را به عنوان رييس ستاد انتخاباتي خود معرفي نموده بود. قابل ياد آوري است كه در انتخابات سال 2004 "زلمي خليل‌زاد" به عنوان سفير و نماينده ويژه "جرج دابليو بوش" رياست ستاد انتخاباتي كرزاي را بر عهده داشت و در آن زمان هم اعتراض بسياري از كانديداها به تقلب به جايي نرسيد.

اما اين نگراني در انتخابات 2014 نيز وجود دارد كه ناظرين سازمان ملل و اتحاديه اروپا مثل انتخابات 2004 افغانستان كه به نفع كرزاي از تقلب گسترده چشم­‌پوشي نمودند، اين بار به نفع غني عمل نمايند. زيرا حضور كارويل به عنوان رييس ستاد انتخاباتي غني، شك و ترديد را نسبت به شفافيت انتخابات بيشتر مي‌­سازد. از اين رو، كميسيون انتخابات كه عمدتاً از طرفداران كرزاي و عوامل خارجي تشكيل يافته، مي­‌تواند نقش اساسي در تقلب به نفع يك كانديد خاص داشته باشد.



ائتلاف با ژنرال دوستم

"راب كريلي" (Rob Crilly) در مقاله­ خود به تاريخ 7 جولاي 2014 در روزنامه تلگراف، ائتلاف اشرف غني با ژنرال "عبدالرشيد دوستم” (Abdul Rashid Dostum) را در اصل «ائتلاف وي با خود» مي­خواند. ژنرال دوستم متهم به دامن زدن به جنگ داخلي، كشتار افراد بيگناه و تنبيه نظاميان خود به خشن‌­ترين شكل ممكن است.


پس از فروپاشي طالبان در افغانستان و ايجاد دولت جديد با حمايت آمريكا در اين كشور، ژنرال دوستم، رئيس شوراي عالي نظامي و نماينده حامد كرزي در شمال افغانستان شد و بعدتر به سمت معاون وزارت دفاع افغانستان ارتقا منسب يافت. او در انتخابات رياست جمهوري سال ۲۰۰۴ شركت كرده و به رقابت با حامد كرزي پرداخت و توانست 10درصد آرا را در چند ولايت شمالي افغانستان كه اغلب ازبك نشين بودند بدست آورد. با اين حال، در دولت جديد حامد كرزي پس از انتخابات، ژنرال دوستم به عنوان رئيس ستاد مشترك قواي مسلح افغانستان (رئيس اركان سر قومانداني اعلي) معرفي شد. ولي اين پست ژنرال دوستم پس از آن از سوي دادستاني كل افغانستان به حالت تعليق درآمد كه اكبر باي، رييس شوراي ترك تباران افغانستان ادعا كرد از سوي افراد دوستم ربوده شده و مورد ضرب و شتم قرار گرفته ‌است. اين ادعا اگرچه از سوي ژنرال دوستم به شدت تكذيب شد، اما روابط او را با دولت حامد كرزي تيره و تار كرد و منجر شد كه خانه او در كابل، براي چندين ساعت به محاصره پليس درآيد.


Get the Flash Player to see this player.

سخنان تهديدآميز ژنرال دوستم در حمايت از اشرف غني كه او مجبور به اصلاح آن شد


پس از آن، ژنرال دوستم به تركيه رفت و مدت طولاني را در آنجا بسر برد؛ تا آنكه در انتخابات دوم رياست جمهوري، از نامزدي حامد كرزي اعلام حمايت كرد و پست قبلي او به عنوان رئيس ستاد مشترك قواي مسلح افغانستان، دوباره از سوي رئيس جمهور كرزاي احيا شد.

تمامي اين قطعات، پازل حمايت قطعي آمريكا از وي را كامل مي­كند. قطع يقين، انتخاب وي به عنوان معاون اشرف غني، جزء برنامه از پيش تعيين شده آمريكا است.



خطر بزرگ

"عبدالشهيد ثاقب" در مقاله خود در تاريخ 27 مرداد 1393 در خبرگزاري جمهور، به خنده‌­هاي تمسخرآميز اشرف غني در واكنش به تهديد از سوي "عطا محمد نور" -فرماندار بلخ- كه هشدار داده در صورت عدم رعايت انصاف در پروسه شمارش آراء، خيزش‌هاي مردمي يا انقلاب‌هاي سبز و نارنجي را راه‌اندازي خواهد كرد، اشاره كرده و در پاسخ به غني از دو خطر هولناك و هولناكتر سخن به ميان آورده است. وي، اولي را تسخير دفتر رياست جمهوري (كه پيشتر از اين هم بصورت نصف و نيمه از سوي هواداران عبدالله صورت گرفت) و دومي را اعلام حكومت اصلاحات و همگرايي از سوي عبدالله بر ­شمرده است.

Get the Flash Player to see this player.


افشاء توطئه عليه عبدالله از سوي عطا محمد نور

چشم انداز امضاي موافقت نامه امنيتي واشنگتن-كابل

با اعلام نتايج اوليه انتخابات افغانستان كه "اشرف غني احمد زي" را به عنوان رئيس جمهور منتخب معرفي كرد، امضاي موافقت­نامه امنيتي مورد خواست آمريكايي ها محقق خواهد شد. اين نامزد داراي تابعيت آمريكايي بوده و در ارزيابي­‌هاي ناظران سياست افغانستان، عنصري نزديك به آمريكا و پاكستان محسوب مي­‌شود.

اشرف غني، بيشتر داراي نگاه به غرب است. او تكنوكراتي تحصيل‌كرده غرب محسوب مي‌شود و داراي ارتباطات خوبي با كشورهاي اروپايي و آمريكا بوده است. در واقع اين نگاه از سوي وي كه بخواهد همچنان به دنبال يك راه‌حل غربي براي مسائل افغانستان باشد، مي‌تواند در درجه نخست براي خود افغانستان و مردم آن مشكل‌ساز گردد. اگر ثبات سياسي به صورت مسالمت آميز طي ماه آتي حاصل شود، مي توان انتظار داشت كه احمد زي به سرعت امضاي اين توافق نامه را صورت بدهد.

در درجه بعدي، اين مسئله به لحاظ حيثيتي براي افغان‌ها بسيار مهم است. به موجب اين پيمان، تمامي حوزه‌هاي بازسازي بخش نظامي و امنيتي افغانستان بر عهده نيروهاي خارجي گذاشته مي‌شود و اين موضوع براي تثبيت و نهادينه كردن حضور غرب در اين كشور تعيين‌كننده است. ساختار ارتش و پليس در افغانستان، شرقي و به عبارتي روسي است و فرآيندي كه براي تغيير ساختار، نوع آموزش‌ها، تجهيزات و سلاح‌ها از سال ۲۰۰۲ تاكنون دنبال شده نهايي نشده است. در مقابل، اين پيمان كمك مي‌كند كه ارتش ملي و پليس افغانستان كاملا وابسته به غرب -و به طور مشخص آمريكا- شوند و پيامدهاي اين موضوع فقط محدود به سال ۲۰۱۶ نيست، بلكه درازمدت و ديرپا خواهد بود.


سومين گزاره در چشم انداز امضاي موافقت نامه امنيتي، مسئله وجود پايگاه‌هاي خارجي و تاثير آن بر روي افغان‌ها و همسايگان آنها است. علاوه ‌بر اين، بايد در نظر داشت كه كميت و كيفيت حضور نيروهاي خارجي بر معادلات و رقابت‌هاي سياسي اين كشور و فرآيند صلح آن مؤثر خواهد بود. همچنين اين مسئله بر اينكه طالبان به‌ عنوان يك نيروي گريز از مركز و يك اپوزيسيون پيروز عمل كند يا خير، تأثيرگذار خواهد بود. جايگاه نيروهاي جهادي و جنگ‌سالاران سابق و همچنين ميزان جذب سرمايه خارجي و فرآيند توسعه و بازسازي افغانستان از ديگر مسائلي هستند كه از حضور نيروهاي خارجي تأثير خواهند گرفت.

نكته شايان توجه اينكه حامد كرزاي با تاخير در امضاي اين موافقتنامه سعي كرد كه اين موافقتنامه "كاپيتولاسيون وار" را در تاريخ به اسم خود ثبت نكند تا بتواند در عالم سياست به ايفاي نقش بپردازد.



آيا بايد از اشرف غني ترسيد؟!

"عبدالشهيد ثاقب" در مقاله خود به تاريخ 12 دي 92 در خبرگزاري جمهور افغانستان تحت عنوان "چرا از اشرف غني بايد ترسيد؟"، وي را به دليل طبع فيلسوفانه‌­اش اهل مونولوگ و تكروي سياسي مي‌­داند و معتقد است كه اهل مماشات و سازش و ديالوگ برقرار كردن با رقباي سياسي نيست، و اين در حالي است كه افغانستان امروز دقيقا نياز به چنين شخصيتي دارد. ثاقب، جلوتر، با تاسي بر افلاطون و كانت، شرط ظفر فيلسوف در عرصه‌­هاي مختلف را عدم توقف در پيله انديشه و مفاهيم و حركت بسوي احترام به و قانونگذاري براي خرد جمعي مي‌­داند.

او به گفتگوي خود با حامد كرزاي اشاره كرده و معتقد است كه كرزاي، اشرف غني را فرد دانشمندي مي‌­داند كه رفتارهاي او نشانه عصبي بودن او نبوده و ناشي از توهمات فيلسوفانه‌­اش است. اما ثاقب با فرض اينكه اين رفتارات به هر چه منتسب باشد، آنها را صحيح و در شان يك كانديداي رياست جمهوري نمي­‌داند.


نويسنده مطلب، اشرف غني را كسي مي­‌داند كه حتي به معاون دست راست خود هم رحم نمي­‌كند و در جايي به اين موضوع اشاره مي‌­كند كه وي در يكي از سخنراني­‌هاي خود خطاب به رقيبان مي‌­گويد "اگر توان مناظره نداريد، حداقل در مسابقه بزكشي شركت كنيد، ژنرال دوُستُم به شما اسب خواهد داد". ثاقب، معتقد است كه غني منظورش اين بوده كه ژنرال دوستم فقط در عرصه بزكشي صلاحيت دارد نه در مباحث ديگر.

وي در پايان، اينگونه مي­‌آورد كه "وقتي اشرف غني اين چنين بي­‌پروا و بدون رعايت ادب و شأن مخاطب و مردم، از ادبيات سخيف استفاده مي­‌كند و نمي‌­تواند تعادل رواني خود را حفظ كند، در صورت نيل به قدرت تبديل به مردي خطرناك خواهد شد".



جمع‌­بندي

1. در واقع، اشرف غني داراي پيشينه سوال برانگيز آكادميك است. حتي محمد جميل حنيفي ادعا دارد كه اشرف غني در نوشتن پايان‌نامه كارشناسي ارشد خود از برادر زنش كمك گرفته و در واقع تز دكتراي او هم رونوشت پايان‌نامه دوره كارشناسي ارشدش مي­‌باشد.

2. به شهادت مستند كارشناساني چون دكتر جميل حنيفي و عبدالشهيد ثاقب و بنا بر اظهارات مقاماتي چون حامد كرزاي و اخضر ابراهيمي، اشرف غني تندخو بوده و داراي رفتارات غيرمترقبه رواني است. بايد گفت كه افغانستان سرزمين مشكلات است. تحمل و شكيبايي براي هر كسي كه مدعي رهبري افغانستان است، خيلي ضروريست. از اين رو، غني شايد دانش و يا حوصله در شغل تدريس داشته باشد، اما براي وظيفه خيلي دشوار رهبري افغانستان شخصيت مناسبي نيست.

3. سبقه وي نشان داده كه برنامه‌­هاي اقتصادي-سياسي وي با توجه به بافت فرهنگي مردم افغانستان نمي‌­تواند چاره­ساز مشكلات باشد. كما اينكه پيش از اين هم بعنوان وزير ماليه دولت كرزاي از توفيق چنداني برخوردار نبوده و در تعيين قانون اساسي افغانستان هم مشكلات بسياري را بوجود آورده است. نسخه غربي اقتصادي غني مناسب فضاي شرقي افغانستان نيست و اين خاك مغموم را راه حلي متناسب با روحيه و فهم بومي آن بايد.

4. اشرف غني احمدزي را در اصل بايد غربي­كار سياسي دانست. اين تكنوكرات اتو كشيده، حال و هواي سرزميني كه ساليان است به جز طعم خاك و خون را نمي­‌چشد را به سبب قرابت با برج­‌نشين‌هاي آمريكايي به درستي درك نمي‌­كند. كما اينكه فخر فروشي سياسي و اخلاقي وي چه در كابينه كرزاي و چه در مبازرات انتخاباتي‌­اش مي­توان ديد.

5. فرمانبري وي نسبت به غرب، ائتلاف با چهره‌­اي دورو و نفاق­‌گر به نام ژنرال دوستم، و روحيه تكروي وي، معجوني است كه تبديل شدن وي به يك ديكتاتور در آينده پس از جلوس­‌اش بر كرسي رياست جمهوري را نويد مي‌­دهد. با سيري در تاريخ به روشني پي خواهيم برد كه تمامي ديكتاتورها در آغاز راه داراي چنين روحيه‌­اي بوده‌­اند.

6. و در آخر، مي­توان با استناد به موضوع تحولات عراق اينگونه استدلال كرد كه با امضاي موافقت­نامه امنيت واشنگتن-كابل، آمريكا از قدرت و برتري نظامي خويش براي نفوذ در نظام سياسي افغانستان استفاده نمايد تا بدينوسيله نيروهاي متمايل به منافع آمريكا را به قدرت برساند.

7. دكتر عبدالله عبدالله از نظر اكثر مردم افغانستان و جامعه جهاني، شايسته‌­ترين فرد براي زعامت آينده افغانستان است. علت عدم توفيق وي، علاوه بر برخي شيطنت­‌ها و كارشكني‌­هاي بيروني، ريشه در اشتباهات خودش يا مشورت‌­هاي غلطي كه داشته است، دارد كه در گزارشي مجزا به آن خواهيم پرداخت. بسياري از روزنامه‌نگاران و اصحاب رسانه در افغانستان هنوز معتقد هستند كه وي توانمندترين فرد براي اداره كشور در اين شرايط دشوار مي­‌باشد. اشرف غني توانست با حمايت آمريكا، كميسيون انتخابات و دولت كرزاي و جامعه جهاني را در خدمت طرح تقلب پيش برد و از روزنه اشتباهات حزب اصلاحات نهايت بهره را براي تسهيل فرايند اين عمل و ورود به فاز نهايي برد؛ و اگر كار به بروز اختلافات گسترده داخلي نيانجامد، در آينده‌­اي نه چندان دور شاهد افغانستاني آمريكايي خواهيم بود. كشوري كه در ايجاد تحولات مورد تمايل غرب در منطقه نقش بسزايي خواهد داشت.







منابع و مآخذ:

http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2013/09/130923_k02-ashraf-ghani-profile2.shtml

http://www.afghan-bios.info/index.php?option=com_afghanbios&id=539&task=view&total=2861&start=120&Itemid=2

http://www.telegraph.co.uk/news/worldnews/asia/afghanistan/10952284/Ashraf-Ghani-From-the-World-Bank-to-Afghanistans-next-president.html

http://jomhornews.com/doc/article/fa/44012/

http://jomhornews.com/doc/article/fa/54738/

http://www.avapress.com/images/docs/files/000093/nf00093702-2.pdf

http://jomhornews.com/doc/article/fa/51144/

http://www.ariananet.com/modules.php?name=Artikel&op=view&sid=11231

http://www.khorasanzameen.net/php/read.php?id=2026

http://entekhabataf.persianblog.ir/post/18

http://www.afghanpaper.com/nbody.php?id=68470

http://www.khaama.com/ghani-is-the-2nd-person-among-top-100-thinkers-of-2013

http://www.mehrnews.com/TextVersionDetail/2323630

منبع: مشرق


برگشت به تلکس خبرها
See More

Thursday 20 March 2014

جشن نوروز ١٣٩٣ را تبريك

به حضور تك تك شما عزيزان عيد بهار، جشن نوروز ١٣٩٣ را تبريك ميگويم.
.........
دلت شاد و لبت خندان بماند
برايت عُمر جاودان بماند
خُدا را ميدهم سوگند به عشق
هر آن خواهى برايت آن بماند...

برايت ثروتى افزون بريزد
كه چشم دشمنت حيران بماند
تنت سالم سرايت سبز با شد
برايت زندگى آسان بماند
تمام فصل سالت نو باشد
چراغ خانه ات تابان بماند
سال نو مبارك


نورزتان پيروز.
سال نو خورشیدی با نوروز باستان آغاز می‌شود. نیاکان ما در دوره باستان، تقویم را به‌گونه‌ای تنظیم کرده بودند که آغاز سال با بهار طبیعت هماهنگ باشد. این نشانه فراست و هوشمندی نیاکان ما است. به روایت شهنامه فردوسی و دیگر منابع م...عتبر تاریخی، از عهد جمشید به این طرف از نوروز و بهار در این خطه گرامیداشت می‌شود. پس از دوره باستان نیز فرهنگ گرامیداشت از نوروز در حوزه فرهنگی‌ای که ما به آن تعلق داریم، ادامه یافت.
شاهان سامانی، غزنوی، غوری، سلجوقی، تیموری، ابدالی و محمدزایی همه پاسدار فرهنگ گرامیداشت از نوروز و جشن طبیعت بوده‌اند. فرهنگ گرامیداشت از نوروز، بهار و جشن طبیعت نشانگر آن است که مردمان ما ریشه در یکی از فرهنگ‌ها و تمدن‌های شناخته شده تاریخ بشر دارند. در ادبیات همه زبان‌های افغانستان از نوروز و فرهنگ گرامیداشت از آن به نیکویی یاد شده اشت

Tuesday 18 March 2014

دولت قانونمند، ملت ثروتمند، افغانستان قدر تمند



عمق بحران اقتصادي و سياسي و نظامي افغانستان از حد توان رهبران موجود گذشته، افغانستان ميرود به عمق فاجعه و زخم هايش عميق تر از گذشته ها خواهد. شد
افغانستان قرباني تاريخ و موفقيعت جيو استراتيژي كي خود است
رهايي ما از چنگال استيلا
گران تاري...خ فقط با يك پارچگي مينوانيم آنهم صادقانه و بي ريا اگر از بحران عبور نمايم!!!
حمايت از زلمي رسول حمايت ازعدالت ،اعتدال، امنيت سياسي و اقتصادي خواهد بود تيم اعتدال تيم برنده در انتخابات ١٣٩٣ افغانستان
See More
Unlike ·
 
 
امروز تيم دکتر زلمي رسول تبدیل به یک سرمایه ملی شده که باید در خدمت کشور و مردم قرار گیرند و حرکت بزرگ ايشان قابل تقدیر است.

-پیروزی آقای زلمي رسول فرصتی مجدد برای جمهوری اسلامی افغانستان ایجاد خواهد کرد که از تروريزم رها و الگوی گوي ثابت و امنيت سراسري و دموکراسی در افغانستان و منطقه بشود و از این زاویه به حل و فصل مناقشات منطقه ای و دفاع از حقوق مردم بپردازد.

Sunday 9 March 2014

در گذشت مارشال قسیم فهیم معاون اول ریس جمهور افغانستان

 
خدمت سنگرداران جهاد و مقاومت، رهبري دولت افغانستان فاميل مرحوم مارشال محمد قسيم فهيم عزيز و گرامي ما تقديم ميدارم
نبود وي در شرايط كنوني افغانستان ضايعه جبران ناپذير خواهد بود. روحش شاد بهشت برين مقامش باشد
.......
جهاد گران آخرين أدر س ...مقاومت را از دست دادند جاي نشين مرحوم مارشال عزيز كي خواهد بود؟؟؟؟
..........
پیوند دل‌ها در راه‌ها نیست، در تقاطع‌ هاست
در تقاطعی به هم رسیدیم. چشمانمان بر هم افتاد و دل به هم بستیم. مانده بودیم که چه کنیم. تو را با خود ببرم یا تو مرا با خود ببری. اما اگر راهمان یکی بود، چشم‌ها بر هم نمی‌افتادند و دل‌ها به هم نمی‌رسیدند. بیا به راه خود برویم و مهرمان را در دل نگاه داریم. شاید در تقاطع دیگری باز به هم رسیدیم. پیوند دل‌ها در راه‌ها نیست، در تقاطع‌هاست. مهم نیست که راهمان از هم جداست، مهم این است که اشتراک‌های آنرا بشناسیم. کم نیستند، اگر خوب نظاره کنیم و از جدایی راه‌ها نرنجیم
See More

انتخابات یعنی هدفش چه؟
، مردم را به سمت کارهای مشارکتی کشاند. مردم را به سمت اموال عمومی کشاند. افزایش تنش به این معنا که مردم مثلا جمع شوند و مسئولان را انتخاب کنند، آن هم به شکل علنی يا سري سازمان يافته . در حالی که تا وقتی که تو در جامع...ه قبیله‌ای زندگی می‌کنی وقتی پسر عمویت که جاهل و بی‌سواد است علیه یک پروفسور استاد رای داد تو می‌روی فلانی را انتخاب می‌کنی که علیه او باشد. این مساله باعث می‌شود تا آرا علنا خریده شوند و توزیع شوند. و همه اینها برای حكام یک کیمیای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است برای این که جایگاه او را در قدرت فردی‌اش تثبیت کند. و این حقیقت حتی تا امروز ما را می‌ترساند. و ما اگر روزی خواستیم با فرهنگ عشيره يي مان به طور ویژه بر افکار عمومی غلبه کنیم با این راه و روش دیکتاتوری قومي را رو در رو هستیم که در يك قوم در افغانستان نهادینه شده است. مثلا برای این که بتوانیم خانه، ماشین و کار بیابیم میلیون‌ها مصلحت عمومی را از بین می‌بریم. این موضوعی است که ما باید به آن توجه کنیم. در مرحله پیش‌رو مسئولیم که به سمت ایجاد یک فرهنگ خاصی که يك گروه قومي از آن حمایت می‌ كند، نرویم. برای همین و در چارچوب این نوع دیکتاتوری و با شناختن آن در می‌یابیم که چنین اخلاقی در همه جا وجود دارد. اما کتاب كتاب ملت سازي را نوشت تا پیوندهای جامعه عشيره و قومي افغانستان را از بین برد ويا اینکه توجیهی براي ملت سازي در كشور خود داشته باشيم، بدین ترتیب که به واسطه آن بر ضد جریان‌های شورشی و تروریست‌هاي داخلي و خارجي در افغانستان گام بر داشت و درحمایت از نيرو هاي پيشتاز و مترقي و ملي بر ضد ترورستان و عقب گريان أقدام جدي کرد . چرا که فکر و حشت جنگ در فضائ خانه ما سخت خيمه بسته و آنر ا نا بود ساخت و صلح و امنيت را بجاي جنگ أستحكام بخشيد. ..
..........
تاجیک و بلوچ و خلق ترکمان وطن
پشتون وهـزاره گان جـوشان وطن
شــادم کـــه برویش نــو آغــاز کند
غمهــا بــرود از دل ودامــــان وطن
See More
Unlike  

Thursday 6 March 2014

قیوم کرزی رسما از کاندیتوری خود بنفع رلمی رسول گذشت


قیوم کرزی رسماً از کاندیداتوری خود به نفع زلمی رسول منصرف شد
 

 
          
پس از گذشت بیش از یک ماه از آغاز مبارزات انتخاباتی نامزدان ریاست جمهوری، قیوم کرزی اولین نامزدی بود که به نفع زلمی رسول یکی از نامزدان ریاست جمهوری از نامزدی اش کنار رفت.

قیوم کرزی و زلمی رسول به روز پنجشنبه در جمع از هوا داران شان در یک نشست در کابل حضور یافتند و اتحاد انتخاباتی شان را اعلام کردند.

آقای کرزی پیوستن اش به تیم انتخاباتی زلمی رسول را اعلام کرده و گفت وی در برنامه هایش با آقای رسول هم نظر است:

« پس از مشوره با نماینده گان بیش 28 ولایت و با نظر داشت منافع فرد فرد ملت ما این وحدت را برای مردم خود اعلام نموده من و تیم ام خود را بخش اساسی این اتحاد میدانیم و حمایت قاطع خود را از داکتر زلمی رسول اعلام میدارم. »

آقای کرزی گفت، از بین بردن فساد اداری، جلوگیری از حضور زورمندان، محار مافیای اقتصادی و اصلاحات تدریجی در کشور از اهداف مشترک او و آقای رسول است.

قیوم کرزی در حالی به نفع زلمی رسول از نامزدی اش کنار می رود که کمیسیون مستقل انتخابات گفته است که اوراق رای دهی برای یازده نامزد با عکس و نشان انتخاباتی شان چاپ شده است.

هرچند کمیسیون مستقل انتخابات با انصراف نامزدان به نفع یک دیگر مخالف نیست اما می گوید نمیتواند در اوراق رای دهی تغییرات به میان آورد.

در این میان زلمی رسول می گوید با توجه به اینکه تلاش های نامنظم در هنگام انتخابات نتیجه نمی دهد، آنان می خواهند با یک اتحاد قوی روانه انتخابات شوند.

آقای رسول این حرکت قیوم کرزی را برای ثبات سیاسی کشور مهم خواند:
« من این حرکت مدبرانه و شجاعت مندانه قیوم کرزی را در زمینه ثبات سیاسی کشور یک مهم و ارزنده محسوب می کنم بعد از این هر دو تیم یکجا به حیث یک اتحاد قوی برای کامیابی در انتخابات 1393 مبارزه می کنند. »

در این حال گزارش های در مورد احتمال انصراف تعدادی دیگری از نامزدان به نفع یک نامزد مشخص وجود دارند.

اما گام اول را آقای کرزی برداشت و دیده شود که تا سیزدهم حمل یعنی تا پایان مبارزات انتخاباتی نامزدان ریاست جمهوری، کدام نامزد دیگر به نفع یک نامزد مشخص از نامزدی اش انصراف خواهد کرد

Monday 3 March 2014

اخبار افغانستان و جهان

 
 
جنگ افغانستان با توجه به منافع غرب آغاز شد
برچسب‌ها: سیاسی, خبرها,
3.03.2014, 12:5
ریانوستی
رییس جمهور افغانستان به خبرگزاری Washington Post گفته است، غرب با توجه به منافع خود جنگ در افغانستان را آغاز کرده است. وی بدون دادن هیچ امتیاز مثبت ...یا منفی به نتایج چند سال حضور نظامی خارجیان در افغانستان، گفته است تمایلی برای بر سر قدرت ماندن ندارد.

قرار است 5 آوریل در افغانستان انتخابات ریاست جمهور برگزار شود. رییس جمهور آمریکا در تماس تلفنی هفته پیش با رییس جمهور افغانستان گفته است، با توجه به عدم علاقه رییس جمهور به امضای توافقنامه نظامی، وی آماده است تمامی نیروهای نظامی را از کشور خارج کند.
See More
 

 
ما پيروز خواهيم شد

 حاصل این انتخابات پیروزی سیاسی و اخلاقی اعتدال پسند ان بر طلبان خواهد بود ، البته این پیروزی فقط مال افغانستان نیست بلکه برای همه جهان است و در واقع شکست طالب گرايي و تروريزم را نوید ميدهد و خدا کند که بتوانیم این جنگ ...خطرناک طالب گرايي قوم و زبان پرستي را هرچه زودتر مهار کنیم!

- امروز تيم دکتر زلمي رسول تبدیل به یک سرمایه ملی شده که باید در خدمت کشور و مردم قرار گیرند و حرکت بزرگ ايشان قابل تقدیر است.

-پیروزی آقای زلمي رسول فرصتی مجدد برای جمهوری اسلامی افغانستان ایجاد خواهد کرد که از تروريزم رها و الگوی گوي ثابت و امنيت سراسري و دموکراسی در افغانستان و منطقه بشود و از این زاویه به حل و
فصل مناقشات منطقه ای و دفاع از حقوق مردم بپردازد.
بند برق داسو در خیبر پختونخواه به زیان افغانستان است - ارگ
کمیته اجرایی شورای ملی اقتصاد پاکستان، پروژه اعمار یک بند برق جدید را پس از آن به تعویق انداخت که مصارف آن بیش از هفت میلیارد دالر تخمین شد. این در حالی است که روز یکشنبه حکومت افغانستان از اعمار این بند، انتقاد نمود.پروژه بند برق داسو که از دریای کابل و اندس آب خواهد گرفت پس از آن با انتقاد حکومت افغانستان مواجه شد که بانک جهانی در این مورد از کابل نظر خواست.

بند برق داسو به مقدار ۴۶۰۰ مگاوات برق تولید خواهد کرد. پاکستان با کمبود انرژی به ویژه برق مواجه است.

حکومت افغانستان گفته است که نگرانی هایش را پیرامون طرح این بند برق که در ایالت خیبرپختونخواه اعمارخواهد شد، به بانک جهانی انتقال خواهد داد.

بند داسو به زیان افغانستان

در خبرنامه ریاست جمهوری روز یکشنبه ذکر شده است که "در صورت اعمار بند داسو در مسیر رود خانه کابل - اندوس و حق استفاده از آب این رود خانه به جانب افغانستان  که کشور بالا آب می باشد، زیان جدی وارد می نماید."

حکومت افغانستان میگوید که دراین مورد تا اکنون رسماً از جانب پاکستان معلومات حاصل نکرده است. این در حالیست که حکومت پاکستان نیز در این مورد اظهار نظر ننموده است.

رسان های پاکستانی به نقل از مقام های آن کشور گفته اند که این پروژه به ۳،۵ میلیارد دالر کمک خارجی نیاز خواهد داشت در حالی که بانک جهانی فقط ۷۰۰ میلیون دالر در این خصوص کمک خواهد کرد.

این در حالیست که وزارت امور خارجه افغانستان از تمام موسسات بین المللی بشمول بانک جهانی میخواهد تا از تمویل و تطبیق این پروژه بدون موافقت قبلی افغانستان خود داری نمایند.

حکومت نوازشریف، صدر اعظم پاکستان می خواهد روی پروژه های انرژی تا ۲۲ هزار میگاوات کار کند تا ظرفیت فعلی تولید برق آن کشور را در مدت پنج سال آینده به ۳۶ هزار میگاوات برساند.

این پروژه ها شامل دستگاه های تولید برق هسته یی نیز است که به گفتۀ صدر اعظم پاکستان به کمک مالی چین اعمار خواهد شد.