حامد کرزی پس از سیزده سال با ارگ ریاست جمهوری وداع گفت
.
به دلیل تنوع در برداشتها در شیوهء حکومت داری او، مروری بیطرفانه بر کارنامهء سیزده سالهء حکومت داری وی شاید ک...اری چندان ساده نباشد اما در این نوشته، ما را سر آن نیست که خوبی ها را یکسره از قلم اندازیم و به اشتباهات و خطا ها تمرکز کنیم و یا در همه راههای به خطا رفته، جای پای کرزی را جستجو کنیم. با این نگرش شاید بتوان تاحدی حق مطلب را در مورد کسی ادا کرد که بعد از دوران چهل سالهء سلطنت ظاهرشاه، بیشترین دوران حکومت داری را در افغانستان تجربه نمود.
در اینجا سخن را با استناد به آخرین سخنان کرزی بعنوان رئیس جمهور در محفل وداعش با مامورین کمیسیون اصلاحات اداری باید شروع کرد که در آن به ماجرای انتخاب خویش بعنوان رئیس حکومت موقت در کنفرانس بن و آمدن خود به کابل بعنوان رئیس آن حکومت اشاره کرد. او گفت که محافظین وی که او را در آن زمان از قندهار به کابل آوردند تا قدرت را اشغال نماید، افراد مسلحی از قندهار بودند نه خارجی ها. این سخن وی با حقایق سر سازگاری ندارد و حقیقت اینست که وی بوسیلهء محافظین امریکائی به کابل آورده شد. در این رابطه تصاویر بجا مانده از آن دوران گواه روشن حقیقت است.
اقتدار کرزی در افغانستان را می توان زادهء واقعهء یازدهم سپتامبر دانست همانگونه که این واقعه بهانه ای برای جنگ با تروریسم شد. بنابراین تاریخ خواهد نوشت که کرزی را نیروهای امریکائی با خود به افغانستان آوردند تا بعنوان رئیس دولت موقت، حکومت جدیدی را بر ویرانه های رژیم طالبان بنیاد نهد.
چرا کرزی تلاش دارد تا این جریان را به گونهء دیگر بازگو کند؟ کرزی از قضاوت تاریخ نگران است که وی را یک رهبر دست نشانده از قماش شاه شجاع و ببرک کارمل بداند. کم نیستند کسانی که جریان کشمکش کرزی با امریکائی ها بعد از بقدرت رسیدن اوباما و انتقاد های تندش از شیوهء مبارزه با تروریسم را تلاشی از جانب وی برای مبدل شدن از یک رئیس جمهور دست نشانده به یک زعیم ملی می دانند.
حامدکرزی تا قبل از بقدرت رسیدن، با نظام حکومت داری مدرن ناآشنا بود و می توان گفت فقط تجربهء شخصی وی از زندگی در امریکا به وی تصوری از یک نظام دیموکراتیک بخشیده بود. به همین دلیل بود که وقتی مدتها بعد از بقدرت رسیدن، روزی به وی اطلاع دادند که نمایندگان جامعهء مدنی قصد دیدار با وی را دارند، با تعجب پرسید جامعهء مدنی چیست؟! احتمال دارد که وی با ترجمهء Civil Society به دری مشکل داشت.
کرزی در دوران جهاد مدتی را در دفتر صبغت الله مجددی در پیشاور بحیث سکرتر ایفای وظیفه نموده بود. دفتری که در آن نظم وجود نداشت و شخص مجددی تصمیم گیرندهء اصلی آن حزب بود. این حزب در دوران جهاد از ضعیف ترین احزاب مجاهدین بود که در آن فساد در حد وفور وجود داشت. یافته های آن دوران روی برداشت حامدکرزی از شیوهء حکومت داری بی تاثیر نبود.
او مدت کوتاهی هم در حکومت مجاهدین بحیث معاون وزیر خارجه ایفای وظیفه کرد اما به دلیل جنگ ونابسامانی نتوانست از آن دوران تجربه ای بیاموزد.
اما ابعادی از شخصیت کرزی دارای چنان نقاط مثبت و منحصر به فردی است که کار را برای زمامداران بعد از وی مشکل خواهد ساخت. در تاریخ افغانستان نمی توان زمامداری را یافت که به اندازهء کرزی از سعهء صدر و قدرت تحمل انتقاد و حتی فحش ودشنام برخوردار بوده باشد. بگذریم از اینکه وی به بسیاری از این انتقاد ها وقعی ننهاد و آنها را ناشنیده گرفت اما همین که وی به آزادی بیان در کشوری که در گذشته هیچگاه زمامدارانش نظر مخالف با خود را بر نتابیده بودند میدان عمل داد، بنیادی را در این کشور نهاد که شاید جانشینانش تا آینده های دور در نادیده گرفتن آن دچار مشکل شوند.
کسانی که به شیوهء زمامداری کرزی در تقسیم قدرت با دیگران انتقاد می کنند، شاید به این نکته زیاد توجه نداشته باشند که کرزی فاقد پشتیبانی از یک حزب سیاسی قدرتمند بود و برای حکومت کردن نیاز داشت تا با همه جهت ها در تعامل باشد. بنابراین وی باکی نداشت که اگر بخاطر میدان دادن به دیگران بخصوص گروه های قدرتمند مجاهدین در حکومت، بعنوان یک «معامله گر سیاسی» شناخته شود. او در چندسال اخیر مخالفت های تندی با اقدامات امریکا در افغانستان داشت در مقابل اما نخواست با همپیمانان داخلی خود در حکومت مخالفت نماید و همین سیاست وی دوران طولانی از زمامداری را برایش ممکن ساخت.
کرزی نتوانست در بخش اقتصادی کار زیادی برای افغانستان انجام دهد و بنیادی استوار برای پیشرفت اقتصادی در افغانستان بگذارد. به همین دلیل او در شرایطی با اقتدار خداحافظی می نماید که افغانستان در دوران زمامداری وی بهترین فرصت ها برای پیشرفت اقتصادی را از دست داده است. شانس هائی که بار دیگر هیچگاه به افغانستان رو نخواهد کرد تا جامعهء جهانی با چنان سخاوت پول و امکانات به افغانستان سرازیر نماید.
هرچند بعد از کنفرانس بن اول سخن از پیاده شدن یک طرح شبیه به طرح مارشال برای افغانستان بود اما در عمل هیچ طرحی که اولویت های کاری را مشخص سازد روی دست گرفته نشد. امکانات فراوان به افغانستان سرازیر گردید اما بشکل نامنظم و پراکنده بکار گرفته شد و چون برنامه ای وجود نداشت، بخش بزرگی از آن حیف ومیل گردید. مانند مصالح ساختمانی که روی هم انباشته گردد بدون اینکه نقشه ای برای تعمیر ساختمان وجود داشته باشد و دزدان نیز با اغتنام از فرصت به آن دستبرد بزنند.
به همین دلیل بود که بعد از گذشت سالها، نهاد بازرسی دولتی ایالات متحده «سیگار» می گوید که در افغانستان در طول سیزده سال، به اندازهء کمک مارشال به شانزده کشور جنگ زدهء اروپائی بعد از جنگ دوم جهانی کمک صورت گرفت اما تغییر بنیادی در وضع اقتصادی رونما نشد. دست آورد های اندکی که هم بدست آمده، شکننده است.
مشکل بزرگی که افغانستان در دوران زمامداری کرزی به آن مواجه بود که همه فرصت ها را به باد داد، تداوم جنگ بود. ائتلاف بین المللی برهبری امریکا مصمم بود تا مشکل جنگ را از راه جنگ حل کند اما در طول سیزده سال در این تلاش به موفقیتی دست نیافت. جانب افغانی پاکستان را مسول مشکل تداوم جنگ در افغانستان می دانست اما امریکا متحدینش این خواست افغانستان را جدی نگرفتند.
از همان سالهای اول جنگ مشخص بود که مشکل افغانستان راه حل نظامی ندارد اما امریکا در شرایطی که در افغانستان حضور قدرتمند نظامی داشت، نمی خواست با حمایت جدی از پروسهء صلح، به شکست بزرگترین ماشین جنگی جهان در برابر گروهی بی سروسامان بنام طالب اعتراف کند. از آنجائی که جنگ و بازسازی نمی توانستند در کنار هم پیش بروند، ملیارد ها دالر مصرف امریکا و غرب در بازسازی افغانستان نتیجه ای که از آن انتظار می رفت، ببار نیاورد. این هزینه خیلی کمتر از صدها ملیارد دالر مصارفی بود که امریکا و غرب در جنگ علیه تروریسم در افغانستان هزینه کردند.
بنابراین وقتی حامدکرزی سروصدای مخالفت با برنامه های جنگی امریکا در افغانستان را بلند کرد و بخصوص از کشتار غیرنظامیان افغان بشدت انتقاد می کرد، به این نتیجه رسیده بود امریکا قصد از میان بردن تروریسم را ندارد وگرنه باید پاکستان بعنوان کشوری که دستی مستقیم در این آتش دارد، زیر فشار قرار می گرفت.
در ابتدا حامدکرزی به این باور بود که شاید امریکا از چهرهء پنهان پاکستان در این کشمکش آگاه نیست و تلاش داشت تا امریکائی ها را متقاعد سازد تا لااقل بخش هائی از خاک پاکستان را هم مشمول عملیات نظامی خود در جنگ علیه تروریسم سازند اما با گذشت زمان دریافت که امریکا هرگز دست به چنین کاری نخواهد زد. درک این حقیقت که امریکا در جنگ علیه تروریسم صادق نیست حامدکرزی را چنان از این کشور مایوس ساخت که سرانجام از امضای قرارداد امنیتی با امریکا نیز خودداری ورزید.
تقاضای حامدکرزی برای دست یابی افغانستان به سلاح های سنگین و تقویت نیروی هوائی نیز از جانب امریکا جدی گرفته نشد همانگونه امریکا نیروی هوائی عراق را نیز به طیارات جنگی تجهیز نکرد زیرا جنگ کنترول شده در هر کشوری نیازمند آنست که امریکا بر آسمان آن کشور تسلط کامل داشته باشد.
در بخش روابط دیپلوماتیک با کشور های دیگر، افغانستان توانست از انزوای دیرینه بیرون آید و در تعداد زیادی از کشور های جهان نمایندگی های سیاسی تاسیس نماید. افغانستان امروز عضویت تشکل های مهم منطقوی و جهانی را داراست اما این روابط گسترده نتوانسته به افغانستان در سطح بین المللی این امکان را فراهم سازد تا پاکستان را لااقل اینقدر زیر فشار قرار دهد که از حمله به کنر دست بردارد. تلاش های افغانستان برای بردن این مسئله به شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز قرین موفقیت نبود. درشرایطی که اعضای دایمی شورای امنیت در افغانستان حضور نظامی دارند، بردن این مسئله به شورای امنیت تاحدی بیجا و حتی مضحک به نظر می رسد.
یکی از مزایای داشتن روابط دیپلوماتیک با کشور های دیگر، بهره گیری از فرصت ها برای مقابله با چنین مشکلات است اما ضعف و فساد در دولت داری در هر کشوری می تواند بر حیثیت دیپلوماتیک آن کشور در سطح بین المللی صدمه بزند.
افغانستان در دوران زمامداری حامدکرزی بعنوان یک کشور درگیر در چنبرهء فساد و تولید وقاچاق مواد مخدر، در سطح بین الملی بعنوان کشوری با زمامداری ناکام ارزیابی شده بود. هرچند حامدکرزی هیچگاه این اتهامات را رد نکرد اما بیشتر خارجی ها را در ایجاد این مشکلات مقصر می دانست که بصورت عمدی افغانستان را به چنین چالشها مواجه ساختند.
***
دوران زمامداری حامدکرزی مانند هر زمامدار دیگری دارای نقاط مثبت ومنفی است. با درک این حقیقت که در شرایط حضور نیروهای خارجی در یک کشور فقیر مانند افغانستان که باید همه مشکلات کشور توسط خارجی ها حل می شد و در نتیجه مداخلهء آنان نیز در تصامیم مهم نیز غیرقابل اجتناب بود، نمی توان کرزی را مسول همه کاستی ها و نارسائی ها دانست.
افغانستان بعد از کرزی کشوری است که دوران ماه عسل اش با غرب تقریبا به پایان رسیده و با توجه به چالش های جدیدی که در نقاط دیگر جهان علیه منافع غرب قدعلم نموده، جانشینان حامدکرزی با مشکلات بیشتر از وی بخصوص در بخش امنیت و اقتصاد مواجه خواهند بود. این مسئله موجب خواهد شد تا حکومت بعد از کرزی در حل مشکلات مردم، ناتوان تر از سلف خویش باشد و در نتیجه می تواند نارسائی های حکومت کرزی از جمله جریاناتی چون چپاول یک ملیارد دالر از کابل بانک را نیز در اذهان کمرنگ جلوه دهد و حتی زمینه ای برای بازگشت وی به اریکهء اقتدار در آینده باشد.
در اینجا سخن را با استناد به آخرین سخنان کرزی بعنوان رئیس جمهور در محفل وداعش با مامورین کمیسیون اصلاحات اداری باید شروع کرد که در آن به ماجرای انتخاب خویش بعنوان رئیس حکومت موقت در کنفرانس بن و آمدن خود به کابل بعنوان رئیس آن حکومت اشاره کرد. او گفت که محافظین وی که او را در آن زمان از قندهار به کابل آوردند تا قدرت را اشغال نماید، افراد مسلحی از قندهار بودند نه خارجی ها. این سخن وی با حقایق سر سازگاری ندارد و حقیقت اینست که وی بوسیلهء محافظین امریکائی به کابل آورده شد. در این رابطه تصاویر بجا مانده از آن دوران گواه روشن حقیقت است.
اقتدار کرزی در افغانستان را می توان زادهء واقعهء یازدهم سپتامبر دانست همانگونه که این واقعه بهانه ای برای جنگ با تروریسم شد. بنابراین تاریخ خواهد نوشت که کرزی را نیروهای امریکائی با خود به افغانستان آوردند تا بعنوان رئیس دولت موقت، حکومت جدیدی را بر ویرانه های رژیم طالبان بنیاد نهد.
چرا کرزی تلاش دارد تا این جریان را به گونهء دیگر بازگو کند؟ کرزی از قضاوت تاریخ نگران است که وی را یک رهبر دست نشانده از قماش شاه شجاع و ببرک کارمل بداند. کم نیستند کسانی که جریان کشمکش کرزی با امریکائی ها بعد از بقدرت رسیدن اوباما و انتقاد های تندش از شیوهء مبارزه با تروریسم را تلاشی از جانب وی برای مبدل شدن از یک رئیس جمهور دست نشانده به یک زعیم ملی می دانند.
حامدکرزی تا قبل از بقدرت رسیدن، با نظام حکومت داری مدرن ناآشنا بود و می توان گفت فقط تجربهء شخصی وی از زندگی در امریکا به وی تصوری از یک نظام دیموکراتیک بخشیده بود. به همین دلیل بود که وقتی مدتها بعد از بقدرت رسیدن، روزی به وی اطلاع دادند که نمایندگان جامعهء مدنی قصد دیدار با وی را دارند، با تعجب پرسید جامعهء مدنی چیست؟! احتمال دارد که وی با ترجمهء Civil Society به دری مشکل داشت.
کرزی در دوران جهاد مدتی را در دفتر صبغت الله مجددی در پیشاور بحیث سکرتر ایفای وظیفه نموده بود. دفتری که در آن نظم وجود نداشت و شخص مجددی تصمیم گیرندهء اصلی آن حزب بود. این حزب در دوران جهاد از ضعیف ترین احزاب مجاهدین بود که در آن فساد در حد وفور وجود داشت. یافته های آن دوران روی برداشت حامدکرزی از شیوهء حکومت داری بی تاثیر نبود.
او مدت کوتاهی هم در حکومت مجاهدین بحیث معاون وزیر خارجه ایفای وظیفه کرد اما به دلیل جنگ ونابسامانی نتوانست از آن دوران تجربه ای بیاموزد.
اما ابعادی از شخصیت کرزی دارای چنان نقاط مثبت و منحصر به فردی است که کار را برای زمامداران بعد از وی مشکل خواهد ساخت. در تاریخ افغانستان نمی توان زمامداری را یافت که به اندازهء کرزی از سعهء صدر و قدرت تحمل انتقاد و حتی فحش ودشنام برخوردار بوده باشد. بگذریم از اینکه وی به بسیاری از این انتقاد ها وقعی ننهاد و آنها را ناشنیده گرفت اما همین که وی به آزادی بیان در کشوری که در گذشته هیچگاه زمامدارانش نظر مخالف با خود را بر نتابیده بودند میدان عمل داد، بنیادی را در این کشور نهاد که شاید جانشینانش تا آینده های دور در نادیده گرفتن آن دچار مشکل شوند.
کسانی که به شیوهء زمامداری کرزی در تقسیم قدرت با دیگران انتقاد می کنند، شاید به این نکته زیاد توجه نداشته باشند که کرزی فاقد پشتیبانی از یک حزب سیاسی قدرتمند بود و برای حکومت کردن نیاز داشت تا با همه جهت ها در تعامل باشد. بنابراین وی باکی نداشت که اگر بخاطر میدان دادن به دیگران بخصوص گروه های قدرتمند مجاهدین در حکومت، بعنوان یک «معامله گر سیاسی» شناخته شود. او در چندسال اخیر مخالفت های تندی با اقدامات امریکا در افغانستان داشت در مقابل اما نخواست با همپیمانان داخلی خود در حکومت مخالفت نماید و همین سیاست وی دوران طولانی از زمامداری را برایش ممکن ساخت.
کرزی نتوانست در بخش اقتصادی کار زیادی برای افغانستان انجام دهد و بنیادی استوار برای پیشرفت اقتصادی در افغانستان بگذارد. به همین دلیل او در شرایطی با اقتدار خداحافظی می نماید که افغانستان در دوران زمامداری وی بهترین فرصت ها برای پیشرفت اقتصادی را از دست داده است. شانس هائی که بار دیگر هیچگاه به افغانستان رو نخواهد کرد تا جامعهء جهانی با چنان سخاوت پول و امکانات به افغانستان سرازیر نماید.
هرچند بعد از کنفرانس بن اول سخن از پیاده شدن یک طرح شبیه به طرح مارشال برای افغانستان بود اما در عمل هیچ طرحی که اولویت های کاری را مشخص سازد روی دست گرفته نشد. امکانات فراوان به افغانستان سرازیر گردید اما بشکل نامنظم و پراکنده بکار گرفته شد و چون برنامه ای وجود نداشت، بخش بزرگی از آن حیف ومیل گردید. مانند مصالح ساختمانی که روی هم انباشته گردد بدون اینکه نقشه ای برای تعمیر ساختمان وجود داشته باشد و دزدان نیز با اغتنام از فرصت به آن دستبرد بزنند.
به همین دلیل بود که بعد از گذشت سالها، نهاد بازرسی دولتی ایالات متحده «سیگار» می گوید که در افغانستان در طول سیزده سال، به اندازهء کمک مارشال به شانزده کشور جنگ زدهء اروپائی بعد از جنگ دوم جهانی کمک صورت گرفت اما تغییر بنیادی در وضع اقتصادی رونما نشد. دست آورد های اندکی که هم بدست آمده، شکننده است.
مشکل بزرگی که افغانستان در دوران زمامداری کرزی به آن مواجه بود که همه فرصت ها را به باد داد، تداوم جنگ بود. ائتلاف بین المللی برهبری امریکا مصمم بود تا مشکل جنگ را از راه جنگ حل کند اما در طول سیزده سال در این تلاش به موفقیتی دست نیافت. جانب افغانی پاکستان را مسول مشکل تداوم جنگ در افغانستان می دانست اما امریکا متحدینش این خواست افغانستان را جدی نگرفتند.
از همان سالهای اول جنگ مشخص بود که مشکل افغانستان راه حل نظامی ندارد اما امریکا در شرایطی که در افغانستان حضور قدرتمند نظامی داشت، نمی خواست با حمایت جدی از پروسهء صلح، به شکست بزرگترین ماشین جنگی جهان در برابر گروهی بی سروسامان بنام طالب اعتراف کند. از آنجائی که جنگ و بازسازی نمی توانستند در کنار هم پیش بروند، ملیارد ها دالر مصرف امریکا و غرب در بازسازی افغانستان نتیجه ای که از آن انتظار می رفت، ببار نیاورد. این هزینه خیلی کمتر از صدها ملیارد دالر مصارفی بود که امریکا و غرب در جنگ علیه تروریسم در افغانستان هزینه کردند.
بنابراین وقتی حامدکرزی سروصدای مخالفت با برنامه های جنگی امریکا در افغانستان را بلند کرد و بخصوص از کشتار غیرنظامیان افغان بشدت انتقاد می کرد، به این نتیجه رسیده بود امریکا قصد از میان بردن تروریسم را ندارد وگرنه باید پاکستان بعنوان کشوری که دستی مستقیم در این آتش دارد، زیر فشار قرار می گرفت.
در ابتدا حامدکرزی به این باور بود که شاید امریکا از چهرهء پنهان پاکستان در این کشمکش آگاه نیست و تلاش داشت تا امریکائی ها را متقاعد سازد تا لااقل بخش هائی از خاک پاکستان را هم مشمول عملیات نظامی خود در جنگ علیه تروریسم سازند اما با گذشت زمان دریافت که امریکا هرگز دست به چنین کاری نخواهد زد. درک این حقیقت که امریکا در جنگ علیه تروریسم صادق نیست حامدکرزی را چنان از این کشور مایوس ساخت که سرانجام از امضای قرارداد امنیتی با امریکا نیز خودداری ورزید.
تقاضای حامدکرزی برای دست یابی افغانستان به سلاح های سنگین و تقویت نیروی هوائی نیز از جانب امریکا جدی گرفته نشد همانگونه امریکا نیروی هوائی عراق را نیز به طیارات جنگی تجهیز نکرد زیرا جنگ کنترول شده در هر کشوری نیازمند آنست که امریکا بر آسمان آن کشور تسلط کامل داشته باشد.
در بخش روابط دیپلوماتیک با کشور های دیگر، افغانستان توانست از انزوای دیرینه بیرون آید و در تعداد زیادی از کشور های جهان نمایندگی های سیاسی تاسیس نماید. افغانستان امروز عضویت تشکل های مهم منطقوی و جهانی را داراست اما این روابط گسترده نتوانسته به افغانستان در سطح بین المللی این امکان را فراهم سازد تا پاکستان را لااقل اینقدر زیر فشار قرار دهد که از حمله به کنر دست بردارد. تلاش های افغانستان برای بردن این مسئله به شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز قرین موفقیت نبود. درشرایطی که اعضای دایمی شورای امنیت در افغانستان حضور نظامی دارند، بردن این مسئله به شورای امنیت تاحدی بیجا و حتی مضحک به نظر می رسد.
یکی از مزایای داشتن روابط دیپلوماتیک با کشور های دیگر، بهره گیری از فرصت ها برای مقابله با چنین مشکلات است اما ضعف و فساد در دولت داری در هر کشوری می تواند بر حیثیت دیپلوماتیک آن کشور در سطح بین المللی صدمه بزند.
افغانستان در دوران زمامداری حامدکرزی بعنوان یک کشور درگیر در چنبرهء فساد و تولید وقاچاق مواد مخدر، در سطح بین الملی بعنوان کشوری با زمامداری ناکام ارزیابی شده بود. هرچند حامدکرزی هیچگاه این اتهامات را رد نکرد اما بیشتر خارجی ها را در ایجاد این مشکلات مقصر می دانست که بصورت عمدی افغانستان را به چنین چالشها مواجه ساختند.
***
دوران زمامداری حامدکرزی مانند هر زمامدار دیگری دارای نقاط مثبت ومنفی است. با درک این حقیقت که در شرایط حضور نیروهای خارجی در یک کشور فقیر مانند افغانستان که باید همه مشکلات کشور توسط خارجی ها حل می شد و در نتیجه مداخلهء آنان نیز در تصامیم مهم نیز غیرقابل اجتناب بود، نمی توان کرزی را مسول همه کاستی ها و نارسائی ها دانست.
افغانستان بعد از کرزی کشوری است که دوران ماه عسل اش با غرب تقریبا به پایان رسیده و با توجه به چالش های جدیدی که در نقاط دیگر جهان علیه منافع غرب قدعلم نموده، جانشینان حامدکرزی با مشکلات بیشتر از وی بخصوص در بخش امنیت و اقتصاد مواجه خواهند بود. این مسئله موجب خواهد شد تا حکومت بعد از کرزی در حل مشکلات مردم، ناتوان تر از سلف خویش باشد و در نتیجه می تواند نارسائی های حکومت کرزی از جمله جریاناتی چون چپاول یک ملیارد دالر از کابل بانک را نیز در اذهان کمرنگ جلوه دهد و حتی زمینه ای برای بازگشت وی به اریکهء اقتدار در آینده باشد.
وحید «مژده»