ششم ماه می 2007
بعد از اينكه در سال ۱۹۸۹ميلادي آخرين سرباز شوروي سابق طبق توافق نامه سال ۱۹۸۸افغانستان را ترك كرد، مجاهدين، صبغت الله مجددي ميانه رو را به عنوان رييس دولت كه در پاكستان مستقر بود، انتخاب كردند. ولي حكومت موقت به رهبري مجددي تا سال ۱۹۹۲كه حكومت نجيب بر اريکه قدرت بود، نتوانست وارد افغانستان شود و دولت تشكيل دهد. در سال ۱۹۹۲كه گروههاي مجاهدين وارد كابل شدند و مجددي قدرت را به دست گرفت. در همين حال برهان الدين رباني بر اساس توافقي كه براي تقسيم قدرت به عمل آمد، جانشين وي شد. در زمان حكومت مجددي، حامد كرزي به عنوان معاون وزير خارجه فعاليت داشت و کرزي مدت بعد وسيله شوراي نظار، اذيت و مجبور به ترک کابل گرديد .
پس از آنكه در سال ۱۹۹۳ميلادي بر اثر جنگ و درگيري ميان مسعود و رباني از يکطرف و گروه- هاي وابسته به گلبدين حكمتيار از طرف ديگر، بيش ازشصت هزار غير نظامي كشته شدند.
كرزي در سال ۱۹۹۴بعد از درگيري هاي متعددي كه كابل را به ويرانه اي تبديل ساخت و مرد م را مجبور كرد به مناطق د يگر فرار كنند، با طالبان به رهبري ملا محمد عمر همكاري را شروع كرد ولي به زودي با اين گروه اختلاف پيدا نمود و راهي پاكستان شد.
كرزي پس از آن به جبهه روم به رهبري محمد ظاهر شاه سابق پيوست و براي ايجاد امنيت و صلح تلاش كرد. ولي تا ۱۳نوامبر۲۰۰۱كه نيروهاي ائتلاف و اتحاد شمال وارد كابل نشده بودند، اين تلاش ها به نتيجه نرسيد.
وي در اين زمان براي براندازي نظام طالبان در ولايت ارزگان واقع در جنوب مشغول نبرد با طالبان بود.
اما سرانجام در پنجم دسامبر ۲۰۰۱ که گروههاي تکنوکرات آمريکايي و جنگ سالاران داخلي با اخذ پول و چوکي در بن آلمان براي تشكيل يك دولت موقت به سرد مداري حامد كرزي توافق نمودند .
وي بعد از انتصاب، بدون محافظ و نيروي نظامي وارد كابل پايتخت افغانستان شد.
رفتار ساده وي كه در پتويي نخودي خود را پوشانيده بود مورد استقبال ملا محمد قاسم فهيم قرارگرفت، صحبت ها و سخنراني هاي وي بخاطرجمع آوري سلاح، حاکميت قانون، نفي نقش تفنگداران، گسترش نظم و قانون در سراسر کشور، حساب ومحاسبه با قاچاقچيان زمرد و لاجورد، بهبود زندگي مردم، محو تروريستان بين المللي و… او را به يك چهره دوست داشتني در ميان مردم كابل و افغانستان تبديل كرد.
اما اين دوست داشتن با گذشت مدتي کوتاه به ياس و نوميدي مبدل گرديد . کرزي بااستفاده از قدرت و صلاحيت هاي باد آورده به عملکرد هاي کوتاه نظرانه وعواقب ناانديشانه متوصل گرديد .
اعطاي رتبه هاي بزرگ نظامي به اشخاصي که ازسواد اولي، از تعليمات عسکري، از حداقل فهم سياسي، از رمز و راز آن …کوچکترين آگاهي نداشت .
اعطاي القاب ها، نشانها و مدالهاي افغانستان به اشخاص که اگر به اعمال و کارنامه هايشان نظربي افگنيم جز خيانت و جنايت چيز ديگر به مشاهده نميرسد .
تعيين و تقرري افراد بي سواد و کم سواد، قاتل و آدم کش، دزد و قاچاقچي، سلاحدار و جنگ سالار... در پست هاي مهم دولتي، در ارگانهاي نظامي و امنيتي که روز با دولت و شب به دزدي و قاچاق مصروف اند و ادارات دولتي چنان ازين افراد انباشته شده است که تصفيه و پاکسازي آن تقريبآ خارج از توان کرزي است .
جنگسالاران، از سویی با اغوا و سرکوب مردم و ازسوی دیگر جهت تحکیم قدرت خویش به سبوتاژ حاکمیت کرزی روی آورده اند )مانند حوادث هشت جوزاي شهرکابل(.
کرزی و حواریونش، با پیش گرفتن سازشگری های نا سنجیده و مضر به حال مردم مظلوم ، با دادن امتیازات بیشتر به اقناع این دشمنان قسم خورده مردم ما پرداخته اند.
بدین ترتیب، به ملاحظه میرسد که سیاست سازشکارانه ومصلحت گرایی کرزی در تمام عرصه ها با خالی کردن میدان به سرا ن جنگ وتفنگ برزخمهای ملت داغدارما نمک بی التفاتی پاشیده است.
مردم به روشنی درک می کنند که درتعیینات دولتی، تقریباً بیش از95 درصد آن، افراد متعلق به احزاب وتنظیم های عامل خرابی افغانستان می باشند ازهمین جاست که حاکمیت کرزی روزبه روز در انظارمردم رنگ می بازد ووی به تجرید کشانیده میشود.
باحاکميت مجدد تفنگداران يکبارديگر فساد مالي، رشوه ستاني، زورگويي، بي قانوني، فساداجتماعي، جنايت اخلا قي، بزن، ببر و بکش سلاحداران، بيكاري، فقر، و جور و چپاول به اوج خود رسيد .
خورد و برد قسمت اعظم كمكهاي خارجي به وسيله وزارتخانهها و د يگر ارگانهاي دولتي و كند بودن شرم آور اعمار مجدد. سران جهادي در زير چشم هزاران عسكر امريكايي و ناتو به توليد و تجارت بيسابقهي هيروئين مشغول بوده كه افغانستان را مجدداً در صدر ليست كشورهاي توليد كننده هيروئين قرار دادهاند. باوجود ادعاهاي مبني بر «آزادي بيان»، فريادها در گلو خفه ميگردند و آناني كه جرئت ابراز نظرات غير سازشكارانه شان را دارند با ضرب و شتم و تفنگ و تهديد روبرو ميشوند.
در كشوري كه قاتلين محصلين پوهنتون کابل، صاحب منصبان معترض، قاتلين داكتر عبدالرحمن و حاجي قدير و صدهاي ديگر هنوز به محاكمه كشانيده نشده اند نمي توان داد از انفاذ قانون و دموكراسي زد.
پروسه خلع سلاح آغاز شدو اميدواريهاي را در ميان مردم پديد آورد مردمي که طي بيشتر از يک دهه در حاکميت تفنگ هزارا ن قرباني دادند و کشور خود را نمايشگاه عظيم انواع سلاح هاي سبک و سنگين مي ديدند، درين آرزو بودند که روزي سايه سياه تفنگ را بربالاي سرشا ن نديده و اين حاکميت ننگين را براي ابد به گورستان تاريخ دفن نمايند .
دردولت کرزي روز بروز بر تعداد جرم و جنايت افزود ميگردد. چرا جرم و جنايت صد برابرشد ؟ در روز روشن غارت مسلحانه , قاچاق احجار قيمتي , كودك ربايي , اختطاف كارمندان بين المللي , ترورهاي سياسي , غارت كمك هاي بازسازي , رشد عقايد منفور بنيادگرايي, زنداني ساختن زنان و رشد فعاليتهاي روز افزون مامورين مخفي همسايگان , رشد توليد و قاچاق مواد مخدر همه وهمه قصه ي است ا زفشارروزافزون تفنگ وتفنگداران غيرمسوول درکشور.
تعرض خشونت آمیز جنایی ـ دزدی مسلحانه، اخاذی و آدم ربایی توسط نیروهای نظامی، پولیس و شعیات استخبارات ـ تعرض بر مطبوعات و فعالان سیاسی، و نقض جدی حقوق انسانی زنان و دخترا ن ،تخلفات علیه اهالی فضای رعب و ترس در اکثر مناطق افغانستان حکمرواست.
نیروهای نظامی و پولیس در اکثر مناطق بالای خانه های مردم از طرف شب یورش برده و اهالی ملکی را تاراج مینمایند. آنها به وسایل گوناگون وارد خانه های مردم میشوند، اعضای فامیل را برای ساعتها گروگان میگیرند، با اسلحه تهدید میکنند، اشیای گرانبهای شان را دزدی مینمایند و گاهی به زنان، دختران و پسران فامیل نیز تجاوز میکنند. افغانهای که توسط سازمان مورد مصاحبه قرار گرفته اند، در مورد تعداد زیادی ا ز قضایایی سخن گفته اند که در آن از گرفتاری، لت و کوب، نگهداری مردم برای اخاذی توسط نیروهای نظامی و پولیس و موجودیت زندانهای شخصی، مطالب فراوانی ثبت گردیده است.
همچنان در گزارش ديده بان حقوق بشر سازمان ملل متحد اعلام شده است که مردم افغانستان در اکثر مواقع اظهارداشته اند که آنان بيش از طالبان از رهبران فرقهاى محلى و فرماندهان نظامى بيم دارند.
براساس اين گزارش، اقدام که براى خلع سلاح ده ها هزارنظامى غيردولتى در افغانستان صورت گرفت حدود ۲۱ هزار خلع سلاح شدند اما هنوز بيش از۶۰ هزار سلاحدار وجود دارد درحاليکه شمار نيروهاى اردوي ملى فقط نيم اين ارقام است. اين سلاحداران ازسران تنظيمي خويش دستور میگيرند و به هدايت دولت عمل نمي نمايند. اين ارتباطها موجب مى شود تا جنگ سالاران بتوانند قوانين خودشان را درمورد غير نظاميان و مسوولان دولتى به عمل آورند که به ضرر افغان ها است.
پس از جنگ داخلى سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ ميلادى در افغانستان، جنگ سالاران توسط رژيم بنيادگراى طالبان بيرون رانده شدند و ۵ سال بعد آنان به آمريکا کمک کردند تا رژيم طالبان را سرنگون کنند و درعوض، پست هاى معتبرى در وزارت دفاع، وزارت امور خارجه و وزارت داخله و امنيت ملي و لوي درستيزي قواي مسلح معاونت کرزي و…را بعنوان پاداش در دولت داشته باشند.
مگر کرزي اين را نميدانست که تفنگداران بيش از دو دهه بالای خون ملت به تجارت مشغول بودند ؟ مگر داد و معامله های پيدا و پنهان اين تشنگا ن قدرت؛ مردم رنج کشيده ما را به خاک و خون نکشاند؟ مگر همين ها نبودند که در بدل ويرانه ساختن کشور؛ قصر های مجلل در داخل و خارج برای خود و اقارب خود اعمار نمودند ؟ مگر همين ها نبودند که راکتباران شوراي نظار و حزب اسلامي را بر فرق مردم مظلوم کابل اسلامی و قانونی مي خوا ندند؟ مگر همين بنياد گرايا ن نبودند که ميليون ها دالر کمک سعودی، آمريکا، فرانسه، جرمني، پاکستان، کشورهاي شيخ نشين ... را به حساب های شخصی خويش چه در زمان به اصطلاح جهاد و چه در زمان قدرت خويش در خارج واريز نمودند ؟ .
مگراينها نبودند که چوکی رياست جمهوری را چهار د ست وپا محکم چسپيده بودند ؛ به هر کنج وکناری که فرار کردند چوکی را با خود بردند ؟ .
داروندار مردم کابل به تاراج رفت وا ز کشته ها پشته ها ساخته شد . مردم کابل حتی فرصت دفن شهدای خويش را نداشته وعزيزان خود را در خانه های خويش به خاک سپردند ولی اينها خمی بر ابرو نياورد .
اکنون اين تاجرا ن خون و دلالا ن سيه د ل با ديده درا ئی خا صی خود را نمايندگان مردم جاه ميزنند .
غم انگيز تر اينکه کرزی بالای آرزوهای مردم پاگذاشته وجنگسالارانی را که هرگز شانس ورود به دولت وپارلمان را نداشتند ؛ به قدرت وحاکميت شريک ساخته در زد وبند پنهاني وآشکاراز همديگر حمايت نموده وبر گرده مردم سوار شد ند . اما با انفاذ قانون وتشکيل لويه جرگه يک بار دگر پستهاي بزرگ دولتي ، رتبه هاي بزرگ نظامي ، پارلمان ونمايندگي هاي سياسي کشوردرخارج بد ست آنان قرارگرفت.
سازمان آمریکایی نظارت بر حقوق بشر از حامد کرزی، خواست از هیچکدام از جنگسالاران و فرماندهان گروه های نظامی در کابینه جد ید ش استفاده نکند. اين سازمان می گوید کرزی باید با اتکا به حمایت مردمی موجود، افرادی را که جنایات گذشته به آنها منتسب دانسته می شود را کنار بگذارد.
سازمان نظارت بر حقوق بشر نامه اش را با تبریک به کرزی آغاز می کند که اولین رئیس جمهور منتخب است. اما این سازمان در نامه یاد آوری می کند که او مسئول اداره کشوری است که جنگسالاران و فرماندهان محلی هنوز از خشونت و زور و وحشت آفرینی برای مرعوب کردن بخش عظیمی از جمعیت این کشور استفاده می کنند. در این نامه از کرزی خواسته شده که نه تنها از انتساب چنین افرادی در کابینه خود داری کند بلکه برای کاستن از میزان قدرت آنها اقداماتی انجام دهد.
بسیاری از مردم از این خواسته سازمان نظارت بر حقوق بشر حمایت می کنند. توجه ویژه این سازمان به به تاراجگران که کابل را به ويرانه ومردم را به ديارنابودي فرستاد، معطوف شده بود . این سازمان همچنین می گوید کرزی باید در مورد حقوق زنان کارهای بسیار بیشتری انجام دهد و بر ارتش امریکا بخاطر بدرفتاری نیروهایش در طی عملیات و رفتار بد با زندانیان فشار بیشتری وارد کند.
سند تحقیقاتی کمیسیون مستقل حقوق بشر گرچند حاوی نقایص زیادی بود، با آنهم نشان داد که بیش ازنود درصد مردم خواهان محکمه جنایتکاران تفنگداراند . ازجانب ديگر سند صد وشصت صفحه ای دیگری ازطرف نهاد بین المللی دیدبان حقوق بشرتهیه وبرای حکومت کرزی ارائه شده.
دراین سند ازجنایات تفنگدارا ن قاتل ووحشي یاد آوری گردیده، درآن آمده که کیها جنایات کردند وچه جنایاتی را مرتکب شده اند. سند به گفته تهیه کنند گانش ازطریق مصاحبه های زنده تدوین گردیده وحقایق ا ست که جنایات صورت گرفته درهرات، کابل، مزار، وده ها ولایت دیگرگوا آن اند.
درسند ازحامد کرزی خواسته شده تا امتیازدهی را کنارگذاشته؛ بار دیگر سرنوشت ملت را بدست جنایات سالاران آزموده شده قربانی نکند، مردم خواهان رسیدگی به جنایات گذشته ای، درند گان خویش اند. اما برخورد دولت در قبال این سند هم منفي و جانبدارانه بود. در اداره که کرزي آنرا مديريت مينمايد با گذشت سالها هنوز کلمات کفر، الحاد، مرتد، بي د ين، بي خدا ... در رسانه ها و در بگو مگو ها طنين دارد.
وهم صدها پرابلم وجنايت د رزيرريش کرزي ودرساحه حاکميت قواي بين المللي وجود دا رد، چرا ا زبازپرس وقانون خبري نيست ؟
هنوز قاچاق مواد مخدر، معادن، انبارهاي اسلحه، چور و چپاول سرما يه ها ي دولتي و شخصي، زمامداري تفنگ و تفنگ دار، افراد حزبي و تنظيمي در هيت رهبري دولت، رشوت و رشوت ستاني، قتل و جنايت هاي تکا ن دهنده، دزدي و اختلا س، خويش خوري و قوم پرستي ... به پيما نه زيادي به چشم مي خورد ولي با اندوه فراوان با گذشت هر روز وسعت بي سابقه پيدا نموده و قانون و دولت را زير سوال برده اند.
از يکطرف نگرانيهاى بين المللي از تشديد بحران در افغانستان و افزايش خطر طالبان، تا جايي پيش رفت که برخي از مقامهاى سازمان ملل حتي از احتمال بازگشت افغانستان به دوران سياه گذشته در نتيجه افزايش خشونت طالبان و کم توجهي بين المللي به اين کشور تحت تاثير بحران عراق سخن گفتند.
" فيليپو گراندى " کميسر عالي امور پناهندگان سازمان ملل در افغانستان با بيان اينکه "علايم نگران کننده اى در اين کشور مشاهده مي شود"، اعلام کرد :
در جنوب افغانستان خطر و تهديد طالبان و القاعده همچنان باقي ا ست…. آنتونيو ماريا کوستا مدير اجرايي موسسه مبارزه با مواد مخدر سازمان ملل نيز هشدار داده است : اين احتمال وجود دا رد که افغانستان بار ديگر به کشور ناکام مبدل شود و در اختيار تروريستهاى مواد مخدر قرار گيرد.
سرانجام اگر بنيادگرايان به خاطر خيانتها و جنايتهاي بيشماري كه مرتكب شدهاند به پاي ميز محاكمه كشيده نشده و مخصوصاً ميليون ها دالري ذخيره و انباشته اند از حلقوم شان بيرون نشود در واقع هيچ كاري عليه آنان صورت نگرفته است و قادر خواهند بود با پول بيحساب خود به هر رذالت و ترور و توطئه و تقلب دست بزنند. ولي متاسفا نه سازش و سازشكاري چون گذشته ادامه پيداکرده است .
تا زماني كه بنيادگرايي از بغل جامعه جراحي نشده است، مردم افغانستان هرگز روي آرامي و بازسازي و بهروزي را نخواهند ديد. اين خاينان با آنهمه ثروت بيكران و انبارهاي اسلحه چه خواهند كرد جز تلا ش براي غصب قدرت؟ . گرا ف جرم و جنايت در كابل آنقدر اوج گرفته كه بيرون از هر حساب و کتاب است . علل آن را مي توان در فقر و آ لوده بودن پوليس به جنايت دانست. هر دزدي و يا قتلي كه صورت ميگيرد گفته مي شود، دزدان يا قاتلان «لباس پوليس به تن داشته.»
اشتباهات که منجر به انارشيزم گرديد
تفنگداران جنگ سالار بقا و نفع خویش را در ایجاد انارشيزم و برهم خوردگی وضع اجتماعی دیده، از همین جهت پیوسته در صدد بی ثبات نگهداشتن اوضاع تلاش هاي مذبوهانه مينمايد و سود خویش را فقط و فقط در حنگ و تفنگ مي بينند آ نها به منظوراغوا و سرکوب مردم، در تمام عرصه ها دست به اقدامات خائنانه و ماجراجويانه میزنند. نيروهاي ئتلاف و دولت پروسه بنام جمع آوري سلاح را روي دست گرفتند که ميليون ها دالر را به باد فنا دادند، ولي در ظاهر ارقام هاي ارايه مي گردد که اميد واري هاي کاذبي را به مرد م نويد ميدهد .
اما کشتن، بستن، بردن، اختطاف، زورگويي، قاچاق وحشت، بربريت، جنگ هاي ذات البيني و مردم آزاري با گذشت هر روز وسعت بي سا بقه پيدا مي نما يد .
گزارش هايي در دست است که افراد ملبس به يونيفورم پوليس، در اخلال امنيت شهر نقش داشته اند، با اينکه از سوي مقامات دولتي اعلام شده که اين افراد از چوکات اداره پوليس خارج بوده اند و تنها از يونيفورم استفاده کرده اند، اما اين موضوع به قوت خود باقيست که با نبود زير ساخت اقتصادي افزايش بيکاري سبب اخلال در امنيت اجتماعي مي شود.
اين موضوع سبب پديد آمدن نوعي کانگستريزم شهري گرديده است .
بيش از پنج سال است كه آمريكا و متحدين در افغانستان حضور دارند اما هنوز هيچ نشاني از ثبات و صلح و امنيت در كشور سراغ نداريم، زيرا پس از سقوط طالبان، بايد بدون درنگ به جمع آوري اسلحه ا قدام ميگرديد نه تنها اقدامي نشد بلکه دست تفنگدارا ن در نقض حقوق بشر، حقوق زنان، دامن زدن اختلافات قومي و مذهبي، چور و چپاول باز گذاشته شد .
حال نتنها بر مردم ما بلكه بر اكثر مردم دنيا آشكار گشته است كه با وصف حضور نيروهاي آيساف و ادعا هاي بلند بالاي كرزي، هنوز هم افغانستان به عنوان يكي از مراكز فجايع حقوق بشر باقي مانده است:
ادامه خشونت عليه زنان، حوادث بيشمار تجاوز، تهد يد و ازدواج اجباري توسط افراد مسلح ، افزايش بي سابقه خود كشي و خو د سوزي زنان، تهديد فاميلها تا د ختران خود را به مكتب نفرستند، سوزاند ن مكاتب دخترانه، احساس ناامني زنان در كار بيرون از خانه، ممنوعيت ظاهر شدن آواز خوانان زن در راديو و تلويزيون، افزايش زنان و بيوههايي كه چارهاي جز گدايي و روي آوردن به فحشا ندارند و...
هم اكنون دهها هزار ميل سلاح نزد گروپ هاي مسلح وجود دارد كه عامل نا امني در كل كشور هستند.
اگر سلاح جمع اوري شده باشد، پس اينهمه زورگويي، درگيري، قتل و جنايت چگونه اتفاق ميافتند.
همين حالا تنظيم هاي حزب گلبدين، جمعيت رباني، شوراي نظار، اتحاد سياف ، وحدت اكبري، حركت هاي اسلامي و ... كاملاً مسلح بوده، واليان و قوماندانان امنيه تنظيمي هر يك دهها ميل سلاح در اختيار دارند. سرگروپ ها و بعضي از فرماندهان و مسوولان اين تنظيم ها در دولت نيز شركت داشته ولي سلاحكوت هاي خود را حفظ كرده اند.
جنگسالاران قاتل با استخراج ، قاچاق و فروش سنگهاي قيمتي مانند لعل و لاجورد بدخشان و زمرد پجشير و ساير احجار کريمه بيست وپنج سال شد که بي شرمانه و خبيثانه به اين دزدي خويش ادامه ميدهند .
اينها با قاچاق لاجورد و زمرد به سرمايه هنگفت دست يافتند . اما از آنجايی که هنوز هم هزاران مشکل از فقر اقتصادی تا گرسنگی، تهيدستی، خشکسالی، آوارگی و مهاجرت های درونمرزی و بيرونمرزی موج فزاينده داشته و رنجهای بيکران مردم همچنان ادامه دارد، با تاسف مردم مجال آن را به اين زودی نخواهند يافت تا قاچا قبران اموال عامه و مخصوصاً رهزنان و چپاولگران آثار قيمتي و معادن کشور را به استنطاق بکشند و از آنها حساب بگيرند. از يکطرف با سوء استفاده از شرايط جنگ و دشواری های جاری مملکت و از سوی ديگر با استناد بر اينکه در افغانستان هنوز نيز دولت مرکزی و مسلط بر اوضاع سراسری وجود ندارد، آنها باز هم به همان اشتهای سابقه دارايی عامه را مانند گذشته حيف و ميل نموده و به حسابهای جاری و پس انداز در بانکهای شرق و غرب افزودند .
تعدادي ازمقامات بلند پايه کنوني نمايندگي فروش اين سرمايه ملي را تا چند قبل در کشورهاي غربي بعهده داشته و با استقرار دولت کرزي با ديده درايي و بي حيايي صاحب کرسي و مقام گرديدند . و هنوز که هنوز است اينها با فکر آرام به اين وظيفه ننگين يعني دزدي و قاچاق سرمايه ملي ادامه ميدهند .
دکتر رنگين دادفر سپنتا وزيرخارجه درمزار میر غلام محمد غبار و عبدالرحمن محمودی ، از سنگ فروشها سخن گفت که مطمينا منظور ايشان شورای نظار بود که به هدايت احمد شاه مسعود، معادن لعل ، لاجورد و زمرد را به تاراج بردند و فروختند. او در ادامه حرف هايش گفت ما به عبدالرحمن محمودی و غبار بايد قهرمان ملی بگوييم نه به آن کسی ما را کشتند.
همچنان مواد مخدره مخوف تر از سلاح كشتار جمعی در افغانستان توليد انبوه می شود كه در پايان قرن بيست درآمد حاصل از آن بين 100 تا 200 ميليارد دالر تخمين زده می شد .
تجارت بينالمللی مواد مخدر كه سود سالانه آن به ده ها ميليارد دالر سرمي زند به اندازه تجارت نفت اهميت پيدا می كند. از اين لحاظ كنترول ژئوپوليتيك شبكه های مواد مخدر به همان اندازه كنترول لوله های نفت و گاز اهميت استراتژيك دارد. از درون همين تجارت مرگ و رخوت حكومت های مرتجع مذهبی سر برآوردند و جنبش های اسلامی از درآمد حاصل از آن ارتزاق كردند.
قدرت گرفتن سلاحداران بنياد گرا درافغانستان در سال ۲۰۰۱ توليد ترياك را به شدت افزايش داد و شبكه قاچاق مواد مخدر را بازسازی نمود. كشت خشخاش به طور قابل ملاحظه ای افزايش پيدا كرد.
بازارهای ترياك به سرعت احيا شدند ودر آغاز سال ۲۰۰۲ بهای هر كيلو ترياك به دالر ده برابر بهای سال ۲۰۰۰ بود. سران جهادي در زير چشم هزاران عسكر امريكايي و ناتو به توليد و تجارت بيسابقهي هيروئين مشغول بوده كه افغانستان را مجدداً در صدر ليست كشورهاي توليد كننده هيروئين قرار دادهاند.
سازمان رسمی مبارزه با مواد مخدر آمريكا معتقد است كه در سال ۲۰۰۰هفتاد درصد توليد ترياك جهانی و هشتاد درصد مواد مخدر مشتق از ترياك در اروپا ازطريق افغانستان تامين شده است.
درسال ۲۰۰۰ و پس از آن كه طالبان كشت خشخاش را ممنوع كرد توليد ترياك نود درصد كاهش يافت.
در همين سال " تفنگ سالاران " به نيروی اصلی سياسی حمايت كننده از توليد و تجارت ترياك خام تبديل شد.
جنگ واشنگتن برعليه افغانستان در سال ۲۰۰۱ و استقرار حكومت کرزي توليد ترياك را به شدت افزايش داد و شبكه قاچاق مواد مخدر را بازسازی نمودند .
با نفوذ جنگ سالاران دردولت موقت كشت خشخاش به طور قابل ملاحظه ای افزايش پيدا كرد.
بازارهای ترياك به سرعت احيا شدند و از فردای يازدهم سپتامبر قيمت ترياك در افغانستان سه برابر شد.
در آغاز سال ۲۰۰۲ بهای هر كيلو ترياك به دالر ده برابر بهای سال ۲۰۰۰ بود.
براساس ارزيابی صندوق توسعه ملل متحد – توليد ترياك در سال ۲۰۰۲ نسبت به توليد آن در سال ۲۰۰۱ حدود 675 درصد افزايش را نشان مي دهد.
پنج وينم سال است كه آمريكا و متحد ين درافغانستان حضور دارند اما هنوز هيچ نشاني از ثبات و صلح و امنيت در كشور سراغ نداريم ، زيرا پس از سقوط طالبان ، بايد بدون درنگ به جمع آوري اسلحه ا قدا م ميگرديد نه تنها اقدامي نشد بلکه دست تفنگدارا ن در نقض حقوق بشر، حقوق زنان، دامن زدن اختلافات قومي و مذهبي، چور و چپاول با زگذاشته شد . حال نه تنها بر مردم ما بلكه بر اكثر مردم دنيا آشكار گشته است كه با وصف حضور نيروهاي آمريکايي وادعاهاي بلند بالاي كرزي، هنوز هم افغانستان به عنوان يكي از مراكز فجايع حقوق بشر باقي مانده است.
درحالیکه دراوضاع کنونی ودر طی بيش ازپنج سال این انتظار موجود بود که درعرصه های تأمین امنیت، بازسازی وقانونمداری، طرد فساد اداری ودولتی وسایر نابه سامانی ها کار های بزرگی انجام میشود اما این مامول ها تحقق نیافته باقی مانده وخواست ملت برای ایجاد یک دولت قوی ونیرومند وپاسدار قانون و تأمین کنندهء امنیت وادامه دهندهء بازسازی، تأمین کار ورفاه اجتماعی درحال بدل شدن به یأس تلقی ميشود.
حضور نيروهاي جنگ سالار در ادارات مهم امنيتي و سياسي به اين وضعيت بيشتر دامن زده است.
تفنگداران با تكيه به نيروي نظامي خويش خواستار هرج ومرج ، چوروچپا ول ، زورگوي وبي قانوني اند.
آنچه بیش از همه قابل تأمل واندیشه است اینست که ، نه تنها در ریشه کن کردن سیستم وشیوه های قوماندان سالاری وحاکمیت تفنگ کار موثری صورت نپذیرفته ، بلکه بصورت مستقیم وغیرمستقیم درتقویهء پایه های سیاسی وقدرت اقتصادی آنان موثریت روا داشته شده است .
در حقیقت بسیاری از فرماندهان و افراد مسلحی که به نیروهای خارجی به سرکردگی آمریکا کمک کردند تا طالبان را سرنگون کند، حالا خود به تهدیدی برای تلاش های دولت کرزی در برقراری صلح تبدیل شده اند. یکی از ستون های طرح امریکا برای تثبیت اوضاع در افغانستان، تشکیل اردوي ملی است.
به عقیده برخی از ناظران، تشکیل نیروهای مسلح امری ا ست تردید آمیز.
تاکنون چند هزار سرباز آموزش دیده اند و بخاطر فقدان منابع کافی، دولت توانائی بکارگیری آنان را پس از طی این دوره ندارد. در نتیجه بسیاری از آنها ازاردو فرارمينمايند.
در حال حاضر افغانستان در شرايط بسيار پيچيده اي قرار دارد و دولتمردان اين كشور به همراه تمامي نيروهاي واقعي و دلسوزکشور بايد بدانند كه فرصتي را كه براي بازسازي خود بدست آورده اند بايد با تمام سعي و كوشش خود حفظ كنند.
خليلزاد مي گويد : آمريکا در تقويت و پرورش بنياد گرايي اشتباه كرد، از همان آغاز مبارزه اش بعد از ١١ سپتامبر در برابر تروريزم جدي عمل نكرد. اين كشور بيشتر د لنگراني براي حضور در منطقه داشت تا نابودي نطفه هاي تروريزم. از جانب ديگر امريكا ميتوانست با كمك هاي اقتصادي موثر نه به دزدان در افغانستان ودلالان درپاکستان ، بلكه به افراد مطمئن و پاك براي رشد اقتصادي، زمينه سربازگيري تروريستها و بنياد گرايان را در كشور به حداقل برساند.
روزنامه گاردين "سلاح هايی كه ايالات متحده و بريتانيا به همراه متودهای پيشرفته جنگی در اختيار بنيادگرايان قرار دادند به فاجعه در غرب ختم شد و براساس پديده "چرخش" برعليه كسانی مورد استفاده قرار گرفت كه آن ها را تهيه ديده بودند.
با آن كه رسانه های گروهی آمريكا خود اعتراف می كنند كه روی كار آمدن دولت جهادي و طالبي در افغانستان ناشی از كمك های پنهانی است كه ايالات متحده به گروه های بنيادگرا كرده است.
يكي ديگر از اشتباهات آمريكايي ها تاكيد بيش از حد آنان بر روي عمليات هاي جنگي است.
آنها تاكنون به بيش از90 ميليارد دالر صرف مخارج نظامي كرده اند در حاليكه مقدار كمك هاي دولت آمريكا به بخش هاي بازسازي، اجتماعي، دولت سازي، و اقتصادي طي پنج سال گذشته، طبق برآورد خود آمريكايي ها از 7 ميليارد دالر تجاوز نميكند. حداقل 50 فيصد از اين 7 ميليارد دالر نيز توسط خود افراد و موسسات وابسته به آمريكا حيف و ميل گرديده و سودي براي افغانستان نداشته است.
هرگاه اين آمار بر عكس مي بود يعني 90 ميليارد دالر هزينه بازسازي وتلف ميليارد دالر براي مخارج جنگي، احتمال مي رفت اوضاع امنيتي افغانستان تا اين حد به وخامت نمي گرائيد.
اشتباه ديگر آمريكا برخوردهاي تكبر آميز و زور گويانه عساكر و كماندوهاي آمريكايي عليه ساكنان ولايات افغانستان است. آنها هر بزرگ قبيله را مظنون به همكاري با القاعده تصور مي كنند و با اندك بهانه اي، به خانه ها داخل مي شوند، و به تفتيش و تلاشي افراد خانواده از جمله زنان مي پردازند.
اين اقدام آنها مغاير اعتقادات مذهبي و سنت هاي قبيله اي افغانستان است و تاكنون موجب گرديده است صدها جوان غيرتمند و آزاده ، با مشاهده اين گونه رفتارهاي وقيحانه نظاميان آمريكايي، سلاح در دست گرفته و به صفوف جنگجويان طالب و القاعده پيوسته اند.
كاملاً روشن است كه آمريكايي ها نسبت به ساكنان افغانستان، مانند يك ملت مستعمره رفتار كرده و هر فرد را به همكاري با طالبان متهم مي كنند. در مجموع برخوردهاي خشن و تحريك آميز نظاميان آمريكايي با اهالي ، و تعقيب نكردن فراري هاي طالب و القاعده در سال ۲۰۰۱ ميلادي، يكي از عوامل اصلي تشديد بحران در كشور ماست. يك عامل بسيار مهم ديگر ناكامي هاي افتضاح آميز دولت كرزي در پنج سال گذشته است اين دولت با مديريت ضعيف، و ندانم كاري هاي توجيه ناپذير خود، طالبان مشرف به موت را دوباره زنده كرد و جنازه متلاشي شده تروريزم را از تابوت بيرون كشيد و جان تازه اي به اين كالبد فساد و تباهي دميد.
امروز صداي طالب و ملا عمر، از حلقوم ناراضيان دولت بلند مي شود، قافله عظيم بيكاران و سرخوردگان جامعه كار ستون پنجم طالبان را انجام مي دهند.
هر جواني كه از وطن فرار مي كند جبهه طالبان قوي تر مي شود. فساد د ستگاه حكومت و رشوت خوري هاي دواير دولتي، مانند سوهان آهنين، شمشيرهاي زنگ زده طالبان و القاعده را تيز تر مي كند.
باوجود گذشت بيش از پنج سال از حضور نيروهاي خارجي به رهبري آمريکا در افغانستان ، خشونت به شدت افزايش يافته است . افزايش فعاليت نيروهاي طالبان در ماههاي گذشته ، موجي از ناامني به ويژه در مناطق جنوب و شرق افغانستان ، ايجاد کرده است . شبکه خبري سي.ان.ان با انتشار گزارشي از عملکرد نيروهاي خارجي در افغانستان تاکيد کرده ، چشم انداز امنيتي در افغانستان روشن نيست و اميد چنداني براي برقراري ثبات در آينده نزديک در اين کشور وجود ندارد .
اکثر مردم افغانستان معتقدند ،عملکرد نيروهاي خارجي در مقابله با تروريسم بسيار ضعيف و دور از حد انتظار بوده است. در همين راستا فرمانده نيروهاي ناتو در افغانستان نيز در گفتگو با خبرگزاري آسوشيتدپرس گفته است ، اگر در شش ماه آينده ، اوضاع امنيتي افغانستان به صورت محسوس بهبود نيابد ، گرايش به طالبان درميان مردم افغانستان ، افزايش خواهد يافت .
واقعيت اين است که گسترش حوزه ماموريت نيروهاي ناتو به سراسر مناطق افغانستان که در هفته گذشته صورت گرفت، حکايت از تشديد ناامني ها در افغانستان دارد . خشونت ها در افغانستان درحالي افزايش مي يابد که نيروهاي خارجي تعهد کرده بودند امنيت را در اين کشور حاکم کنند . اما با گذشت بيش از پنج سال از حضور قواي خارجي در افغانستان ، نه تنها گروه هاي طالبان و القاعده در اين کشور سرکوب نشده اند ، بلکه دامنه فعاليت هاي تروريستي نيز افزايش يافته است .
گسترش ناآرامي ها در افغانستان ، موجبات نارضايتي شديد مردم اين کشور را فراهم ساخته است . مردم معتقدند که ناتو و آمريکا طرح مشخصي براي مقابله با تروريسم ندارند و افزايش حضور نيروهاي خارجي در افغانستان ، تنها باعث افزايش تحرکات نيروهاي طالبان و القاعده ميشود.
به اعتقاد کارشناسان سياسي ، علت اصلي ناامني ها در افغانستان ، حضور بيگانه ها در اين کشور است . تغيير شيوه مبارزه طالبان با نيروهاي خارجي مانند بمب گذاري و ايجاد کمين ، دشواري هاي زيادي براي نيروهاي ناتو درجهت مقابله با گروه طالبان در افغانستان ايجاد کرده و بر ناکارامدي ناتو افزوده است .
به نظر مي رسد تحقق امنيت در افغانستان در يک روند ملي ميسر خواهد بود .
تقويت ارتش ملي افغانستان و واگذاري ابتکارعمل امنيتي به دولت کرزي ، يکي از راههاي کاهش ناامني در اين کشور خواهد بود . در حمله هوايي ناتو به ولايت قندهار درجنوب بيش از شصت غيرنظامي کشته شدند.
روزنامه آمریکائی واشنگتن پست درگزارشی که براساس شهادت دهها نفر از مردم افغانستان تهیه شده است، نوشت نیروهای آمریکائی در افغانستان ، غیرنظامیان را نیز هدف تیراندازیهای خود قرار می دهند.
واحد عملیات ویژه نیروهای دریائی آمریکا دریک مورد بطرف عابران وافراد غیرنظامی که هیچ نوع رفتار تحریک کننده و یا تهدید کننده ای نشان نداده بودند، تیراندازی کردند که در جریان آن یک دختر 4 ساله ، یک پسر یک ساله و حداقل دو زن جان خود را از دست دادند.
دراین باره که نظامیان آمریکائی بطور مرتب به سوی غیرنظامیان تیراندازی می کنند جای بحث وجود ندارد. این گونه عملیات آنقدر تکرار شده است که حتی حامد کرزی ضمن انتقاد از عملکرد نظامیان آمریکائی گفته است که آمریکائی ها بجای طالبان مردم عادی را می کشند . مراسم عروسی ، ساکنان روستاها و شهروندان غیرنظامی حتی در کابل مورد حمله نظامیان آمریکائی قرارگرفته اند و هربار که سربازان آمریکائی اقدام به کشتار مردم غیرنظامی کرده اند و معلوم شده است که افراد بی گناه هدف قرارگرفته اند، نظامیان آمریکائی مدعی شده اند که اطلاعات نادرستی از حضور افراد مسلح طالبان دریافت کرده اند.
فاجعه بارتر این که این گونه جنایات به افراد معمولی نظامی آمریکائی نسبت داده شده و تلاش شده است دستور فرماندهان نظامی کم اهمیت جلوه داده شود.
این درحالی است که استراتژی وزارت دفاع آمریکا در اولویت قرارگرفتن جان سربازان خودی است و دراین راستا آنها مختارند بهرگونه که صلاح می دانند عمل نمایند. بنابراین بحث اشتباه یاعمل خودسرانه یک نظامی آمریکائی مطرح نیست ، بلکه خط مشی نظامی آمریکا در افغانستان و عراق مطرح است که محور اساسی آن اعمال خشونت به قصد مرعوب کردن مردم است . این موضوعی است که در داخل آمریکا نیز انتقاداتی را برانگیخته است .
چنانکه گزارش واشنگتن پست اشاره می کند که آدام اسمیت رئیس تیم مجلس نمایندگان امریکا که نیروهای عملیات ویژه را نظارت می کند، درباره گزارش تیراندازی نظامیان آمریکائی به غیرنظامیان در افغانستان گفته است ، این گزارش ها شامل چیزی بیش از مدارک کافی درباره اشتباهات نیروهای دریائی هستند و اطلاعات بسیار آزاردهنده ای دراین گزارش ها وجود دارد که باید درباره آنها تحقیقاتی شود.
بااین حال و به رغم انتشار گزارش های افشاگرانه از کشتار مردم غیرنظامی در افغانستان ، فرماندهان نظامی آمریکا توجهی به این گونه گزارش ها ندارند و در جریان عملیات جستجو اساسی ترین حقوق مردم افغانستان را نادیده می گیرند و کوچکترین اعتراضی را با گلوله پاسخ می دهند. کارشناسان مسائل افغانستان براین باورند که یکی از دلایل افزایش حمایت از طالبان کشتار غیرنظامیان و اعمال خشونت نظامیان آمریکائی علیه مردم بی گناه افغانستان است که از سر اجبار به طالبان پناه می برند .
كشورهاى ذینفع
در بهار ۱۹۹۲، حكومت داکترنجيب سقوط كرد و مقاومت اسلامى به پيروزى رسيد اما اين پيروزى سرآغاز دشوارىها بود. از آن پس بحران افغانستان وارد مرحله تازهاى گرديد. و بحران اين كشور، در اين مرحله، نه تنها حالت منطقهاى، بلكه حالتبين المللى به خود گرفت و تاثير قابل توجهى بر محيطى بينالمللى گذاشت زيرا بحران افغانستان در اين دوران، با ويژگیهاى منحصر به فردى عمل كرد.
از قبيل فروپاشى شوروى، خاتمه جنگ سرد، پيدايش نظام چند قطبى، ارتقاى نقش سازمان ملل در تحولات جهانى، ظهور دولتهاى جديد در آسياى مركزى و قفقاز، افزايش همگرايى منطقهاى و فعالتر شدن سازمان كنفرانس اسلامى. تشكيل دولتهاى جديد تركمنستان، ازبكستان و تاجيكستان در آسياى مركزى، نه تنها نظام بين المللى را دگرگون كرد، بلكه موقعيت سياسى - جغرافيايى اطراف افغانستان را نيز دچار تحول ساخت زيرا افغانستان پيش از اين از شمال با يك كشور هم مرز بود (شوروى)، اما پس از فروپاشى شوروى، با سه كشور تازه به استقلال رسيده هم جوار گرديد. اين تحول سياسى - جغرافيايى در ارزيابى بحران موجود، جايگاه ويژه اى دارد.
در كنار اينها، نقش پيمانها و اتحاديههاى منطقهاى را كه براى تامين اهداف خود، كمابيش در نقاط بحرانى وارد عمل مىشوند، نبايد ناديده گرفت. اين نكته مورد تاييد كارشناسان روابط بينالملل است كه در نظام نوين بينالمللى، بازيگران متعددى وجود دارند كه عمده آنها كشورها، سازمانهاى بينالمللى و شركتهاى چند مليتى هستند; احزاب، رسانههاى جمعى، چهرههاى شاخص جهانى، شوراهاى فرهنگى مذهبى و سازمانهاى اطلاعاتى ديگر بازيگران بينالمللى هستند كه هر يك بنابر ماهيت و عملكرد خود، در تحولات جهانى مؤثرند. بنابراين، بازيگران بينالمللى ذىنقش در بحران افغانستان را مىتوان چنين برشمرد:
- كشورهاى منطقهاى: ايران، پاكستان، تاجيكستان،تركمنستان، ازبكستان و چين;
- كشورهاى فرامنطقهاى: امريكا، روسيه، عربستان، تركيه، آلمان و جاپان;
- سازمان ملل و سازمان كنفرانس اسلامى;
- شركتهاى چندمليتى; مانند شركت نفتى دلتااويل، يونيكال و برايدس.
بازيگران مزبور به نحوى در گسترش و تداوم بحران در افغانستان مؤثرند و هر يكاهداف خاصى را دنبال مىكنند. رقابت و نزاع آنان به وضعيتسياسى جغرافيايى افغانستان اهميت ويژهاى بخشيده است. از ويژگىهاى برجستهاى كه در اين مرحله، وضعيتسياسى - جغرافيايى افغانستان را مورد تاكيد قرار مىدهد مىتوان به دو ويژگى عمده اشاره كرد: ويژگى سياسى - امنيتى: باسقوط حكومت داکتر نجيب الله، دو نگرش عمده در مورد حكومت آينده افغانستان، در بين كشورهاى ذینقش در بحران وجود داشت :
دسته اى از كشورها طرفدار روى كار آمدن حكومتى اسلامى و حامى منافع آنها در اين كشور بود ند.
در درون كشور نيز هر يك از اين كشورها نيروى حمايت كننده دارند كه درعمل، موجب گسترش بحران و رقابت روزافزون منطقه اى و بين المللى گرديده اند. اينان با شناختى كه از مردم افغانستان دارند، به خوبى میدانند كه اسلام يك عنصر محورى و بنيادى در نظام سياسى آينده كشور به شمار میرود. از اينرو، تلاش میكنند به گفته خودشان، از گسترش بنيادگرايى اسلامى جلوگيرى نمايند. امريكا، روسيه و كشورهاى تازه به استقلال رسيده آسياى مركزى در اين دسته قرار دارند.
ويژگى اقتصادى : افغانستان دروازه تجارت با آسياى مركزى است و جمهورىهاى آسياى مركزى از مناطق حساس جهان به شمار مىرود; زيرا به اعتقاد كارشناسان، اين منطقه پس از خليج فارس بزرگترين منابع انرژى جهان را در خود جاى داده است. آنچه اكنون مورد توجه است، نحوه رسانيدن انرژىهاى موجود به جهان صنعتى است.تركمنستان با داشتن 13000 ميليارد متر مكعب ذخاير گاز طبيعى در بين ذخاير گاز طبيعى جهان، موقعيت چهارم را دارد وساليانه قريب 80 تا 90 ميليون متر مكعب گاز استخراج مىكند كه قريب 90 درصد آن را صادر مىنمايد. تركمنستان براى صدور اين مقدار گاز خود به افغانستان چشم دوخته است و طبيعى است نسبت به بحران كنونى افغانستان حساس باشد. امريكا
با توجه به اين واقعيت كه اقتصاد يكى از عوامل تعيينكننده در قدرت ملى كشورها در قرن آينده خواهد بود، امريكا و ديگر كشورهاى صنعتى بيش از پيش سعى دارند تسلط خودشان را بر دو حوزه مهم منابع و ذخاير انرژى جهان در حاشيه درياى خزر و خليجفارس توسعه دهند، به ويژه امريكا كه تلاش دارد تا به اين منطقه حساس دستيابد. افغانستان و ايران به عنوان كشورهاى نزديك به اين منطقه، جايگاه خاصى در سياستخارجى امريكا دارند. اهداف عمده امريكا براى اين منظور عبارت است از:
- جلوگيرى از روى كار آمدن حكومت اسلامى در افغانستان;
- نزديكى به مرزهاى امنيتى روسيه و چين
- دسترسى به ذخاير و منابع اقتصادى آسياى مركزى;
- نزديكى به مرزهاى امنيتى ايران.
امريكا در دوران مقاومت، كمكهاى نظامى - تداركاتى خود را از طريق پاكستان به مجاهدين افغانى به اميد چنين روزهايى ارائه مىداد. هر چند مدت بعداز فروپاشى شوروى، افغانستان ارزش خود را از اين نظر نزد امريكاييان از دست داده، اما از لحاظ اقتصادى - سياسى موقعيتسياسى - جغرافيايى را دارا است. روسيه
روسيه كشورى است كه با افغانستان كاملا آشنايى دارد و نمیتواند در برابر بحران كنونى آن بی تفاوت بماند اهداف عمده روسيه عبارت است از:
1- جلوگيرى از نفوذ بنيادگرايى اسلامى;
2- مقابله با پيشروىهاى غرب و امريكا به سوى مرزهاى امنيتى روسيه و آسياى مركزى;
3- احياى نفوذ در مناطق پيرامونى روسيه;
4- مقابله با وحدت عمل آمريكا در معادلات منطقهاى;
5- ممانعت از تسلط ديگران بر ذخاير و منابع اقتصادى روسيه و منطقه.
كشورهاى آسياى مركزى، عمدتا از موضعگيریهاى روسيه در قبال بحران افغانستان تاثير مىپذيرند.
به جز بند 3، موارد ديگر جزو اهداف كشورهاى آسياى مركزى نيز به شمار میرود.
پاكستان پاكستان از كشورهاى ذى نفع در بحران افغانستان است; كشورى كه سعى دارد بار ديگر با مطرح شدن آن به عنوان شاهراه تجارى، نبض سياستهاى جغرافيايى افغانستان را به دست آورد. تلاش پاكستان در اين مرحله در بعد اقتصادى در دو سطح واردات و صادرات قابل تجزيه و تحليل است: در زمينه واردات، هدف پاكستان اين است كه علاوه بر تامين نيازهاى نفت و گاز خود از جمهورىهاى آسياى مركزى، به ويژه تركمنستان، زمينه صدور گاز و نفت اين منابع را از مسير افغانستان به جهان فراهم سازد و خود به عنوان يك شاهراه تجارى از منافع آن بهرهبردارى كند. در زمينه صادرات هم صدور كالاهاى صادراتى پاكستان به اين مناطق و كمك به صادرات ديگر كشورها به آسياى مركزى از طريق درياى عمان و حمل و نقل آنها از طريق افغانستان و بهرهبردارى از منافع آن، هدف پاكستان است.
براى پاكستان در دستيابى به اهداف خود در زمينه واردات و صادرات موقعيت راهبردى افغانستان بديلى ندارد; زيرا مسير تجارى درياى عمان به آسياى مركزى فقط از سه طريق قابل بهره بردارى است كه دو مسير از خاك افغانستان میگذرد:
1- مسير درياى عمان كراچى پيشاور كابل بزرگراه سالنگ آسياى مركزى;
2- مسير درياى عمان كويته قندهار هرات آسياى مركزى;
3- مسير درياى عمان بزرگراه قره قورم چين آسياى مركزى.
راه سوم به دليل كوهستانى بودن مقرون به صرفه نيست. از دو طريق باقيمانده، بهترين راه دسترسى به آسياى ميانه، استفاده از مسير بزرگراه سالنگ است. پاكستانىها درصدد اجراى اين طرح هستند تا امكان اجراى آن را پيدا كنند. پاكستان براى تامين گاز مورد نياز خود و اجراى برنامههاى توسعه تا سال 2015، كشورهاى عمان، ايران و تركمنستان را مورد توجه قرار داده است.
خالد محمود، سفير پاكستان در تهران، میگويد: راه تجارى پاكستان از طريق افغانستان به آسياى مركزى، قريب هزار كيلومتر از جادهاى كه از ايران به آسياى مركزى میگذرد، كوتاهتر است. البته ارتباط مزبور فرع بربرقرارىثبات در افغانستان است. راههاى ممكن واردات و صادرات و برقرارى روابط اقتصادى جهان با آسياى مركزى عبارت است از:
- مسير روسيه: غربىها به ثبات اوضاع اين كشور در درازمدت اطمينان ندارند و اين عدم اطمينان، موجب بىاعتبارى اين مسير گرديده است.
- مسير ايران : به دليل حساسيت غربیها و امريكا نسبتبه ايران، اين مسير نيز چندان مورد نظر نيست.
- مسير افغانستان : راهى كوتاهتر و بااطمينانتر براى اين منظور است. البته اين راه نيز فرع بر برقرارى ثبات در افغانستان است. در صورت فعال شدن اين راه دو كشور افغانستان و پاكستان به شاهراه بزرگ جهانى تبديل خواهند شد.
بنابراين، اهداف عمده پاكستان عبارت است از:
1- تقويت عميق راهبردى اين كشور در برابر هند;
2- ايجاد حكومت طرفدار خود، در افغانستان;
3- حل مساله «شؤونات» و معضل «پشتونستان» و ادعاى تاريخى افغانستان نسبت به اين مناطق;
4- مطرح شدن افغانستان به عنوان دروازه تجارت با آسياى مركزى;
5- تامين مواد هسته اى.
وجود معدن اورانيوم در مناطق بلوچنشين در جنوب غربى افغانستان در كوه «ميرداود» بين «شيندند» و «هرات» و در منطقه قندهار، براى برنامه هاى هسته اى پاكستان اهميت بسيارى دارد. پاكستان به دلايل امنيتی اقتصادى خود، به صورت فعال در بحران كنونى افغانستان حضور دارد. برايند اين حضور، در ظهور گروه طالبان، قابل تبيين و بررسى است.
طرح طالبان در افغانستان: پس از پيروزى مجاهدين، تلاشهاى آنان براى حصول تفاهم، بر اثر دخالت بحران آفرين خارجيان و سركشى عوامل داخلى آنان به كاميابى نرسيد و كشورهاى ذینقش در بحران افغانستان از اتحاد مجاهدين به هر قيمتى جلوگيرى كردند.
در اين هنگام، طرحى ديگر طراحى شد كه با ورود در عرصه بحرانزده كشور، با بهره گيرى از عواطف دينى و همان معيارهاى دوران جهاد، به ويژه شعار «امنيت و عدالت در برابر دولت بی كفايت مجاهدين» سر بر كشيد و «طالبان» وارد معركه شدند تا بحران زدايى كنند.
اما طرح تحميلى طالبان، كشور را تبديل به كانون بحران كرد. نقد و بررسى عملكرد گروه طالبان و حاميان برونمرزى آنان بحث مفصلى است، در اينجا تنها به نحوه شكلگيرى اين طرح استعمارى اشاره اى گذرا میشود:
طرح طالبان در اصل، با توجه به اظهار خانم بوتو (از جمله در ۱۹۹۶ در تلويزيون انگليس) با مشاركت پاكستان، انگلستان، امريكا و عربستان به اجرا درآمد. انگليس، كه اين منطقه را خوب میشناسد و چند بار طعم شكست در افغانستان را چشيده، همواره در پنهان عمل كرده و از اينكه به عنوان كشورى طرفدار طالبان معرفى شود، اجتناب ورزيده است. از اينرو، آنچه در ظاهر مطرح است، طرح «طالبان» را حاصل همفكریهاى سه كشور امريكا، عربستان و پاكستان میدانند.
مجرى طرح «طالبان» سه دستگاه پاكستانى (دستگاه امنيتى ISI، ارتش، و وزارت داخله) است. اين مجموعه نظامى از دو لحاظ، میتوانست مجرى اين طرح باشد: نخست آنكه نخبگان ارتش وشبکه هاي امنيتى پاكستان دستپرورده انگليس میباشند و تحت تاثير و نفوذ امريكا رشد كرده اند. ديگر آنكه نيروهاى اردو زبان پاكستان با ويژگیها و آداب اقوام و گروههاى جهادى آشنايى نزديك پيدا كرده اند.
از اينرو، قادرند در بحران افغانستان ايفاى نقش كنند. طرح «طالبان» به ظاهر، جلوهاى تك بعدى دارد، اما در واقع، نقشهاى است چند بعدى و گسترده. جلوه ظاهرى طالبان حاكى از آن است كه قدرتهاى منطقهاى و فرامنطقه اى ذىنقش در طرح «طالبان» بر سر به وجود آوردن حكومت آنان در افغانستان به توافق رسيدهاند. اما در واقع، راهبرد موجود براى تحقق اهداف ديگرى تدارك ديده شده است، از جمله: تامين زمينه استمرار حضور امريكا در آسياى مركزى و جنوب آسيا، مهار ايران از طريق نزديك شدن به مرزهاى امنيتى اين كشور، احداث خط لوله انتقال گاز آسياى مركزى از مسير افغانستان، كاهش نفوذ روسيه، ايجاد ناآرامى در چين و نيز ايجاد فضاى نگرانكننده براى ايران.
در واقع، طرح «طالبان» راهبردى استبراى تامين اهداف سوق الجيشى امريكا و پاكستان در منطقه; زيرا استقرار حكومتى فراگير با قاعده وسيع و قدرتمند، مطمئنا مانع تحقق نيات شوم كشورهاى ذىنفع در مساله افغانستان است. بدينروى، آزمايش طرح «طالبان» براى امريكا و پاكستان با هزينه هاى سرسام آور آن، میارزد; همانگونه كه ديگر كشورهاى تاثيرگذار در بحران كنونى افغانستان، با ارائه طرحها و راهبردهاى ناقص و حمايت از آن، شانس خود را در اين بحران آباد، در معرض آزمايش میگذارند.
ايران
ايران و افغانستان به دلايل متعدد از جمله، اشتراك در ابعاد فرهنگى، زبانى مذهبى و هممرز بودن درحدود 600 كيلومتر از دهانه ذوالفقار تا سياهكوه سرنوشت جدايىناپذيرى پيدا كرده اند. مهمتر از همه، جمهورى اسلامى ايران با توجه به شعارهای اسلامى كه مطرح كرده و ناگزير از حركت در پى تحقق عينى اهداف مزبور است، در حد توان، در مقياس شرايط زمان و مكان نمیتواند در قبال بحران كنونى افغانستان بیتفاوت بماند. صدور انقلاب، نشر و گسترش انديشه اسلام و مخالفت با نظم نوين امريكايى، بر حساسيت موضوع میافزايد. آنچه جمهورى اسلامى ايران بر آن تاكيد ورزيده و جزو مهمترين اهداف خود قلمداد كرده، عبارت است از:
- دفاع از مردم مسلمان افغانستان در برابر بيگانگان;
- تاكيد بر استقرار حكومت مقتدر و فراگير اسلامى و طرفدار يا داراى روابط دوستانه با ايران در افغانستان;
- مقابله با امريكا و ايادى آن در معادلات منطقه اى;
- جلوگيرى از نزديكى امريكا به مرزهاى امنيتى ايران;
- دفاع از افغانستان مستقل و متحد.
خصومت چندين ساله امريكا و ايران و تيرگى روابط دو كشور و مخالفت ايران با نظم نوين امريكايى، امريكا را برآن داشته تا از شيوه هاى بازدارنده بر ضد ايران استفاده كند. از جمله اين شيوه ها، منزوى كردن در سطح بينالمللى، ايجاد تنش در روابط ايران و همسايگانش و يا تجديد بحران امنيتى موجود در كنار مرزهاى ايران را میتوان برشمرد. بحران افغانستان و عراق، به رغم تفاوتهاى ماهوى، وجه اشتراكشان اعمال فشار بر ايران براى ايجاد انعطاف و تغيير در رفتار منطقه اى و بين المللى است.
امريكا بر اين نظر است كه تداوم بحرانهاى موجود در مرزهاى امنيتى ايران موجب كاهش توان و انرژى اين كشور میگردد; زيرا در برابر آثار و نتايج منفى بحران صرف میگردد و در نهايت، ايران از توان كافى براى مخالفت با امريكا در روند با صلح خاورميانه بازمیماند.
در واقع، طرح امريكا ايجاد گرفتارى براى ايران است تا فراغتى براى معارضه با طرحهاىامريكا پيدا نكند. در چنين اوضاع و احوالى، طبيعى است كه ايران خواسته يا ناخواسته در بحرانهاى موجود ذینفع باشد. به نظر میرسد اگر ايران به صورتى فعالتر در بحران افغانستان وارد شود، توفيق بيشترى داشته باشد; چنانچه پاكستان در طرح «طالبان» نقش بيشتر خود را در اين بحران تجربه میكند.
تركمنستان
تركمنستان از كشورهاى تازه به استقلال رسيده وهمسايه شمالشرقی افغانستان است.
اهداف عمده تركمنستان در بحران افغانستان عبارتند از:
1. هدف اقتصادى : تلاش براى فراهم ساختن زمينه هاى صدور نفت و گاز از طريق افغانستان به بازارهاى منطقه و جهانى. تركمنستان از لحاظ گاز طبيعى، غنى است و موقعيت چهارم جهانى را دارد. چنانچه قبلا متذكر شديم، شركت بريداس جاپانى، كه هم اكنون با تاسيس دو شركت محلى به نامهاى «ياشلاد» و «كمبير» در مرزهاى مشترك افغانستان و ايران مشغول كشف و استحصال نفت و گاز است و به موفقيتهايى نيز نايل آمده، تلاش دارد تا نفت و گاز تركمنستان را از طريق افغانستان با استفاده از پايانه هاى پاكستان در درياى عمان، به بازارهاى منطقه و جهان عرضه نمايد.
2. جلوگيرى از نفوذ بنيادگرايى اسلامى : گروههاى جهادى خواهان استقرار حكومت اسلامی اند. حكومت تركمنستان، كه يك رژيم لائيك است، استقرار حكومت اسلامى در افغانستان و نفوذ اسلامخواهى را خطر جدى و معارض با منافع دولتمردان تركمنستان میداند. بنابراين، رهبران كشور مزبور طرفدار تشكيل دولت مقتدر غيرمذهبى در افغانستان هستند و چنين حكومتى را به مصالح كشور خود تلقى میكنند، اگرچه به ظاهر، در قبال بحران افغانستان، اظهار بیطرفى مىكنند.
ازبكستان
يكى ديگر از همسايگان شمالى افغانستان، ازبكستان است كه در بخش عمده رودخانه «آمودريا» (جيحون) با اين كشور مرز مشترك دارد. درطول دوران اتحاد شوروى، ازبكستان يكى از عمده ترين دريافت كنندگان گاز صادراتى افغانستان به شمار میرفت. منابع گاز طبيعى شناخته شده در افغانستان بيشتر در مناطق همجوار با ازبكستان قرار دارد. مزار شريف، سرپل و شيرغان، مهمترين مراكز توليد و استخراج گاز طبيعى به شمار میروند و ازبكستان به دليل نزديكى، كم هزينه ترين راه براى صدور گاز طبيعى است.
در اواخر دهه ۱۹۶۰ يك ذخيره عظيم گاز طبيعى در شبرغان كشف وصادرات آن با احداث خط لوله اى در ۱۹۶۷، از طريق جمهورى ازبكستان آغاز شد. از آن زمان تا سقوط دولت داکترنجيب (1370)، سالانه بين 2 تا 3 ميليارد متر مكعب گاز طبيعى استخراج و 95 درصد آن به شوروى صادر میشد.
در سال ۱۹۸۸، زمينه براى استخراج ديگر معادن گاز در استانهاى جوزجان و فارياب فراهم گرديد و امكان استخراج گاز طبيعى به 3 ميليارد متر مكعب رسيد. اين دو ولايت نيز در نزديكى مرز ازبكستان قرار دارد. مزار شريف مراكزعمده توليدزغال سنگ است كه سوخت اصلى نيروگاههاى برق محسوب میشود. بزرگراه سالنگ به عنوان مهمترين راه ارتباطى افغانستان با جهان خارج از مناطق ازبكنشين در شمال افغا نستان تا ازبكستان ادامه دارد.
اهداف عمده ازبكستان در افغانستان عبارت است از:
1. هدف اقتصادى: دسترسى مجدد به منابع گاز و نفت شمال افغانستان;
2. هدف امنيتى : مقابله با بنيادگرايى;
3. هدف سياسى : دفاع از حقوق اقليت ازبك در نظام سياسى افغانستان.
تاجيكستان
تاجيكستان همسايه شمالى افغانستان است. دو كشور 1206 كيلومتر مرز مشترك دارند. كوههاى پامير عمده مرزهاى دو كشور را تشكيل میدهند. آمودريا، كه پر آبترين رود منطقه است، از جنوب كوههاى پامير سرچشمه میگيرد، پس از عبور از جنوب تاجيكستان به عنوان مرز دو كشور امتداد پيدا میكند.
اين دو كشور از مناسبات قابل توجه و مشتركات مذهبى - ملى بسيارى برخوردارند و از اين نظر سرنوشت تقريبا مشابهى دارند. مهمترين مساله براى حكومت تاجيكستان، جلوگيرى از صدور اسلامگرايى و يا به تعبير خودشان، بنيادگرايى اسلامى است. دفاع از حقوق تاجيكهاى افغانستان نيز براى اين كشور حايز اهميت است.
تشکيل جبهه ملي
جبهه ملي افغانستان رسماً اعلان موجوديت كرد .
روز سه شنبه چهاردهم حمل، سالون تدوير كنفرانس هاي هوتل انتركانتيننتال شاهد اعلان موجوديت جبهه ملي افغانستان بود، كه در حضور جمعي از شايقين اين جبهه و حضور روزنامه نگاران ورسانه ها رسماً موجوديت خود را اعلان نمود .رهبري دوره اي اين جبهه را برهان الدين رباني رهبر جمعيت اسلامي، رئيس جمهور پيشين و عضو مجلس نمايندگان بعهده دارد. اعضاي عمده اين جبهه چنين اعلان گرديد:
برهان الدين رباني
مصطفي ظاهر
احمدضيا مسعود معاون اول رياست جمهوري
مارشال محمدقسيم فهيم مشاور رئيس جمهور
محمد اسماعيل خان وزير انرژي و آب
جنرال عبدالرشيد دوستم معاون سرقومانداني اعلي قواي مسلح
محمد يونس قانوني رئيس شوراي ملي
جنرال نورالحق علومي عضو مجلس نمايندگان از قندهار
مصطفي كاظمي، رهبر حزب اقتدار ملي و عضو مجلس نمايندگان
محمد اكبري، رهبر حزب وحدت اسلامي مردم افغانستان و عضو مجلس نمايندگان از باميان
نعيم فراهي، عضو مجلس نمايندگان از فراه
سيدمحمد گلاب زوي وزير داخله پيشين و عضو مجلس نمايندگان از پكتيا
سيدمنصور نادري عضو مجلس نمايندگان از بغلان
قاضي محمدامين وقاد از ننگرهار
سرمچار، عضو مجلس نمايندگان از نيمروز
فضل كريم ايماق عضو مجلس نمايندگان از كندز
وجمعي ديگر در اين جبهه شموليت دارند. در اعلان موجوديت، اهداف اين جبهه بيان گرديد كه عمده ترين اين اهداف قرار آتي مي باشد :
تغيير نظام (رياستي به صدارتي(
انتخابي شدن والي ها.
تلاش براي هماهنگ سازي فعاليت نيروهاي خارجي (قواي ناتو ومتحدين آن) با نيروهاي داخلي (ارتش وپوليس) مي باشد،كه به تعبيري خواهان "قانونمندشدن حضورقواي خارجي درافغانستان است".
راجع به وضع اقتصاد، جبهه خواهان عرضه خدمات اجتماعي، مانند ايجاد بيمه ها، تاديه سبسايدي ها تامين سيستم كوپوني وغيره خدمات اجتماعي است، كه به نحوي "انتقادي است از نحوه پذيرش اقتصاد ماركيت".در جنب اين اهداف، دو موضوع مهم ديگر نيز شامل خواست هاي جبهه ملي افغانستان مي باشد :جبهه ملي خواهان تدوير كنفرانس بين المللي، پيرامون اوضاع افغانستان مي باشد. جبهه از وضعيت فعلي راضي نبوده و خواهان مشاركت بين المللي در ايجاد راه حل قضاياي افغانستان مي باشد.
به ادامه تصويب منشور مصالحه ملي مجلس نمايندگان، جبهه ملي اظهار آمادگي دارد؛ تا با گروهاي مسلح كه قانون اساسي افغانستان را مي پذيرند، مذاكره نموده و آماده تفاهم مي باشند. "اين چراغ سبزي است به طالبان و نيروهاي گلبدين حكمتيار".
برهانالدين رباني رييس جبهه ملي گفت : بعداز يك مرحله انتظار و تلاش مستمر سرانجام اين تشكل فعاليتهاي خود را آغاز كرده است. وي تشكيل اين تشكل را با تركيب كنوني آن به عنوان گامي جديد و تجربه نو در حيات ملي و سياسي كشور ياد كرد.
وي گفت: گرچه كار مشترك ميان افراد و جناحهايي كه روزي در مقابل هم قرار داشتند براي بسياري و عدهاي از منسوبين اين گروهها تعجبآور است. وي اظهار داشت: تجربه نشان داد زماني كه بحران سنگين امنيتي ، اجتماعي و سياسي دامنگير كشورها ميشود عبور از آن به تنهايي امكانپذير نيست. رباني تصريح كرد كه گروهها و جناحها بر حسب ضرورت اختلافات خود را به كنار نهادند و در چارچوب وفاق ملي با يكديگر همكاري خواهند كرد. وي يادآور شد: پس از سقوط حكومت طالبان و حضور جامعه جهاني هنوز هم بر بستر بحران حركت ميكنيم بطوريكه امنيت و ثبات سياسي تكميل نشده است.
رييس جبهه ملي گفت: بحران بياعتمادي هنوز خاتمه نيافته و وضع اقتصادي و اجتماعي مردم خوب نشده و آتش نفاق قومي و جناحيدرحال زبانه كشيدن است. وي بدون ذكر نام فرد و يا گروه خاص تاكيد كرد : افراد بدخواه در بيرون از مرزهاي افغانستان بر اين آتش نفاق دامن ميزنند.
وي اضافه كرد ضعف دولت در حل بحران و ظهور مافياي فساد به اعتراف برخي مسئولان عالي رتبه دولتي، تهديد جدي امنيتي را متوجه كشور كرده است. اين نماينده مجلس شوراي ملي افغانستان افزود: در چنين اوضاعي جمعي از شخصيتهاي برون و درون مجلس نخواستند ناظر و شاهد وقوع بحران باشند و با تشكيل جبهه ملي، همكاري مشتركي را در كشور پي ريزي كردهاند.
وي اعلام كرد: جبهه ملي براي دشمني با كسي ايجاد نشده و هدف تضعيف و بيثبات كردن دولت هم نيست. رباني تصريح كرد: در چارچوب انجام وظايف ديني مسووليت بزرگي را شروع كرديم و از برنامههاي اسلامي دولت و در جهت اصلاح سيستم فساد در كشور تلاش خواهد شد. وي خط مشي جبهه ملي افغانستان را پيروي از احكام ديني، رعايت سننملي، حمايت از حاكميت قانون ، اجراي اصلاحات ، كمك به توسعه نهادهاي مدني ، انتخابي بودن واليان، مبارزه با تروريسم و همكاري با جامعه جهانيذكر كرد.
رباني از ديگر اهداف اين تشكل را تلاش در جهت رعايت حقوق بشر ، مبارزه جدي براي نابودي مواد مخدر و تجارت آن اعلام كرد و گفت: نه تنها دولت بلكه جامعهجهاني تاكنون برنامه جامعي رابراي رفع مشكلات كشاورزانتهيه نكردهاند. وي در ادامه گفت: بهسوي افق روشن گام برميداريم و چشم براه هستيم تا ديگر شاهد كشتار بيرحمانه زنان، جوانان و افراد بيگناه نباشيم. رباني قشرهاي مختلف مردم را به اتحاد و يكپارچگي دعوت كرد و گفت: به دور از غوغاي جنگ براي تامين امنيت همكاري كنيم. وي اضافه كرد، زمان آن فرارسيده تا بجاي شنيدن صداي تفنگ و گلوله باهم گفت وگو كنيم.
اهداف جبهه ملی
بسم الله الرحمن الرحیم
افغانستان کشوری است مستقل، آزاد، واحد وغیر قابل تجزیه، با تاریخ کهن پر فراز و نشیب و مشحون از مبارزات استقلال طلبانه و آزادی خواهانه؛ اما با کمال تأسف مردم ما با وجود داشتن افتخارات بزرگ و درخشان تاریخی، مبارزه و مقاومت در برابر تجاوز خارجی و استبداد داخلی، تا هنوز در راستای ایجاد نظام سیاسی با ثبات و مردمی دچار مشکل می باشند. از پهلوی دیگر مردم این سرزمین تا کنون در میان فقر، بی سوادی، بیکاری و وابستگی ها دست و پا می زنند. تحولات سال های پسین در سطح جهانی و حصول تفاهم جامعهء جهانی دربارهء بازنگری مسألهء افغانستان و پدید آمدن زمینه های مساعد داخلی پس از حادثهء 11 سپتامبر، منجر به توافقات بن گردید که پنج سال پیش از امروز فرصتی را مساعد ساخت، تا برخی از نیروهای ملی و جامعهء جهانی برای حل بحران افغانستان دوشا دوش یکدیگر وارد میدان گردند و با استفاده از این فرصت در پهلوی نواقص و کاستی های فراوان، دستآوردهایی هم چون ایجاد ادارهء موقت، برگزاری لویه جرگهء تصویب قانون اساسی، تصویب قانون احزاب سیاسی و نهادهای اجتماعی، راه اندازی انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات پارلمانی و شوراهای ولایتی، نصیب مردم ما گردید.
اما کوتاهی در تأسیس یک ادارهء سالم و مدیریت مؤثر و خدمتگذار به مردم و بی برنامگی، امتیاز طلبی، ضعف و ناتوانی ادارهء موجود نه تنها فرصت به دست آمده تلف گردید، بلکه اجرای تعهدات دربارهء مشارکت سایر نیروهای ملی در حیات سیاسی و اجتماعی، بازسازی مؤسسات زیربنایی و ایجاد شغل، تقویت پولیس و اردوی ملی، مبارزه در برابر مواد مخدر، جرایم و جنایات سازمان یافته از یک طرف و عدم دقت در اجرای فعالیت های رزمی نیروهای خارجی که بیشترین آسیب آن را افراد ملکی متحمل می شوند، سبب خشم و نارضایتی فزایندهء مردم گردیده است و این وضعیت زمینهء مناسبی را برای دست درازی بیشتر دشمنان مردم افغانستان به وجود آورده است. دولت به جای آوردن اصلاحات لازم، با متمرکز ساختن قدرت در دست حلقه یی محدود، راندن اشخاص و گروه های فعال، دلسوز و متخصص زیر عناوین گونه گون از صحنهء خدمتگذاری، حیف و میل کمک های جامعهء جهانی، به حراج گذاشتن تصدی های دولتی، وابسته ساختن بیشتر کشور به تولیدات خارجی و سیاست های سلیقه یی دولت در رابطه با مخالفین و حامیان بیرونی عوامل دیگری اند که بر یأس و نا امیدی های مردم افزوده و موجب وسعت دامنهء جنگ و نا امنی در کشور گردیده است.
وضعیت بحرانی کشور، ضرورت مبرم مبارزهء جدی و مؤثر را برای انجام تحولات عمیق و گسترده می نماید. بنا بر این شماری از رهبران احزاب سیاسی، نمایندگان منتخب مردم و شخصیت های مستقل ملی گردهم آمده و در چارچوب قانون اساسی کشور برای بیرون رفت از اوضاع ناگوار کنونی و سازمان دادن زندگی تازه در ابعاد گونه گون، اهداف زیر را اعلام می دارند:
1. پیروی از اساسات و احکام دین مبین اسلام.
2. سعی در تأمین آزادی اجرای مراسم و مناسک مذهبی پیروان سایر ادیان در حدود احکام قانون.
3. رعایت سنن پسندیدهء ملی.
4. دفاع از آزادی، استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی افغانستان
5. پشتیبانی از دموکراسی و حاکمیت قانون.
6. تلاش در تأمین حقوق و آزادی های اساسی مردم افغانستان.
7. رشد و توسعهء نهادهای جامعهء مدنی و مبارزه در برابر همه اشکال تبعیض و تمایز بر مبنای قوم، نژاد، زبان، جنس، مذهب، موقف اجتماعی، اقتصادی وغیره.
8. - مساعی برای آوردن اصلاحات و تعدیلات در قانون انتخابات پارلمانی بر اساس سیستم تناسبی مختلط (مشارکت احزاب و شخصیت های مستقل).
به خاطر نهادینه ساختن دموکراسی و تحقق اصل حاکمیت سیستم مردم سالار:
1. تغییر ساختار نظام ریاستی به نظام پارلمانی با ایجاد تعدیلات در قانون اساسی کشور از طریق لویه جرگه مطابق به مواد ۱۴۹ و ۱۵۰ قانون اساسی.
2. جانبداری از انتخابی شدن والی ها در سراسر کشور از مجرای قانونی آن.
3. سعی در تأمین مشارکت عادلانه در حیات سیاسی و ایجاد فرصت های برابر در عرصه های اقتصادی و فرهنگی برای همه اقوام و باشندگان افغانستان.
4. حمایت از آزادی بیان مطابق به قانون اساسی.
5. تلاش در جهت توسعهء متوازن اقتصادی، اجتماعی به منظور تحکیم وحدت ملی و استقرار ثبات دائمی در افغانستان.
6. پشتیبانی از سیاست اقتصاد بازار با رعایت مسؤولیت های اجتماعی. دولت مکلف است تا برای تحقق اقتصاد بازار، برای احیای زیر بناهای اقتصادی در جهت اعطای قرضه های کوچک، متوسط و بزرگ و بیمه های اقتصادی قدم های محکم و اجرایی بردارد.
7. سعی در تأمین عدالت اجتماعی و رفاه عامه، ایجاد و گسترش نظام تعلیم و تربیهء متوازن، خدمات و بیمه های اجتماعی.
8. تلاش در جهت تأمین حقوق و امتیازات معلولین، معیوبین و ورثهء شهداء.
9. به کار گیری و استخدام اشخاص در زمینه های ملکی و نظامی بر اساس لیاقت و شایستگی با رعایت مشارکت عادلانهء ملی.
10. مبارزهء پیگیر برای امحای کشت، تولید و قاچاق مواد مخدر.
11. مبارزه علیه تروریزم و همکاری جامعهء جهانی در این عرصه.
12. تلاش برای رعایت حقوق بشر.
13. تلاش در جهت تأمین عادلانهء حقوق زنان مطابق به قانون اساسی.
14. فراهم آوری زمینهء برگشت داوطلبانه و آبرومندانهء میلیون ها مهاجر به کشور.
15. تشریک مساعی و همآهنگ سازی فعالیت نیروهای بین المللی با نهادهای امور دفاعی و امنیتی افغانستان.
16. اصرار بر اصل اتکاء به نیروهای ملی و پا فشاری برای تجهیز و تقویت نیروهای اردو و پولیس کشور از نظر کمی و کیفی.
17. تلاش در جهت بلند بردن اعتبار مؤسسات دولتی و بستن کلیه زندان های خصوصی داخلی و خارجی در قلمرو کشور.
18.افغانستان عضو متساوی الحقوق جامعهء بین المللی است. ما در حالی که به حفظ هویت افغانستان به یک کشور اسلامی و غیر وابسته تأکید داریم کنوانسیون ها و میثاق های بین المللی را احترام نموده به این باور هستیم که اشتراک فعال در حل مسایل جهانی و همکاری های بین المللی و منطقه یی به اعتبار کشورها می افزاید.
19. حمایت از همزیستی مسالمت آمیز و همکاری در عرصهء بین المللی بر اساس احترام متقابل و تساوی حقوق.
20. تأمین و حفظ روابط حسنه با همسایگان بر اساس حسن هم جواری و همکاری و احترام متقابل و عدم مداخله در امور یکدیگر.
21. طرفداری از اصل تنظیم روابط خارجی بر اساس منافع ملی.
جبههء ملی افغانستان با در نظر داشت تجارب گذشته و آگاهی کامل از اوضاع جاری کشور، برای رسیدگی به وضعیت ناگوار و دردناک امروزی، بدین باور است که:
الف ـ مشکلات موجود در افغانستان تهدیدی است، هم برای کشور و هم برای جامعهء جهانی، می باید برای بررسی کارکردهای پنج سال پسین دولت و ارائهء راه حل برای چالش های موجود، کنفرانسی در سطح جهانی مانند کنفرانس بن برگزار نماید.
ب ـ برای حل بحران جاری افغانستان توسل به راه حل نظامی کافی نیست. برای حل سیاسی معضلهء کشور باید به همه گروه هایی که به قانون اساسی افغانستان و منافع ملی تعهد داشته باشند، زمینهء آشتی و مشارکت سیاسی را فراهم آورد.
مخالفين جبهه ملي
حامدکرزى رييس جمهور افغانستان پس از برگشت خود از اجلاس «سارک» در هند در يک کنفرانس مطبوعاتى در کابل اظهار داشت که در طرح ايجاد جبهۀ ملى ، يکتعداد کشور هاى بيگانه دست دارند . کرزى تغير نظام را به پارلمانى و انتخاب واليان را به عنوان فدرالى شدن کشور ، به زيان افغانستان خوانده،گفت که نبايد افغانستان لابراتوار سياسى براى بيگانگان باشد.
داکتر رنگين دادفر سپنتا وزير خارجۀ اظهار داشته که آن وزارت از مدتها قبل از طريق کانال هاى ديپلوماتيک با کشور هاى همسايه در يافته بودکه گروه ها يى به دليل نگرانى هاى بين المللى کوشش دارند تا به حمايت از جبهۀ ملى بپردازند .
جبهۀ متحد ملى بتاريخ ١٤حمل ١٣٨٦زمانيکه کرزى مصروف سفر هند بود تحت رهبرى برهان الدين ربانى اعلان موجوديت نمود، درين جبهه تمام رهبران جهادى به استثناى عبدالرب رسول سياف ، حزب اسلامى حکمتيار، صبغت الله مجددى وپير سيد احمد گيلانى شامل هستند درپهلوى آنها مصطفى ظاهر نواسه شاه سابق ،قاِضى امين وقاد رهبر شاخه انشعاب شده حزب اسلامى ،جنرال عبدالرشيد دوستم رهبر اسبق جنبش اسلامى،سيد محمد گلاب زوى ،نورالحق علومى وعدۀ از چپى هاى سابق قرار دارند .
مژده در ارتباط سوء ظن رييس جمهور در مورد اتحاد جبهۀ ملى گفت که از قبل در نماينده گى هاى سياسى کشور در خارج، يکنفر از امنيت دولتى براى جمع آورى معلومات کار ميکرد که ممکن اطلاعاتى در مورد فوق از جانب آنها جمع آورى شده باشد.
وى در مورد افزود که دليل ديگر اينکه ظن در مورد دخيل بودن خارجى ها در ايجاد جبهه را زيادتر ميسازد،اظهارات مقامات ديپلوماتيک روسيه مبنى بر اينکه چرا افغانستان قراردادهاى ستراتيژيک را با کشور هاى خارج از حوزه يا سازمان ناتو بدون مشورۀ آنها امضا مينمايد، ميداند .
ضمناً موصوف علاوه کرد که بعد از گشايش سفارت روسيه درکابل، روسها شکايت نموده اند که آنها ازآنتن موبايل در پهلوى سفارت،احساس خطر مينمايند، ولى مقامات افغانى در مورد پس نمودن آن اقدام نمى نمايند.
زمانيکه از سخنگوى وزارت امور خارجه در مورد مدارک مبنى بر حمايت خارجى ها از جبهۀ ملى سوال شد، سلطان احمد بهين سخنگوى وزارت خارجه گفت که قبلاً رييس جمهور از موضوع در جريان قرار داده شده ، اين مربوط به رييس جمهور است که چه اقدامى مينمايد.
مژده در اشاره به همکارى ايران در رهايى اسمعيل خان از چنگ طالبان که درجبهه حضور دارد و اينکه چرا عبدالکريم خليلى معاون دوم رياست جمهورى و حاجى محمد محقق رهبر حزب وحدت مردم افغانستان به جبهۀ ملى نرفتند، گفت : تمايل رييس جمهور به حلقات طالبى اقدامات سياسى خطر ناک به ايران است زيرا هر زمانيکه خطرى براى کرزى از جانب ائتلاف شمال و کله به کله شدن آنها متوجه شده، موضوع مذاکره با طالبان را بلند مينمايند و اين براى ايران قابل تحمل نيست.از جانب ديگر، سعيد انصارى سخنگوى رياست امنيت ملى در مورد مدارک مبنى بر حمايت خارجى ها از جبهۀ ملى گفت :
ما از موضوع درجريان هستيم ، ولى ابراز نظر در مورد قبل از وقت است . محمد حسن ولسمل مدير مسوول جريدۀ ملى افغان ميگويد: اين جبهۀ نامقدس به مشورۀ غرض آلود خارجى ها ساخته شده ،درين کار روسيه،ايران ،پاکستان و ازبکستان به همراه جنرال دوستم و ربانى همراه ودلچسپى دارند.
عبدالکبير رنجبر داکتر علوم سياسى وعضو پارلمان درمورد کمکهاى دول خار جى به جبهه ميگويد که کاملاً واقيعت دارد، کشور هاعلاقمند است زيرا ٣٠ سال است که با آنها ارتباط دارند در زمان هاى ماقبل پول گرفته اند حالا هم کمک ميشوند .وى مى افزايدکه جاى شکى نيست که در تشکيل يا حمايت مالى اين جبهه دست خارجى ها نباشد زيرا پول هاى زيادى مصرف ميکنند از پدر برايشان نمانده يقيناً دستى است که کار ميکند، اما بايد که تحقيق و ثابت شود .
ولى سيد مصطفى کاظمى سخنگوى جبهۀ متحد ملى گفت : ما خرسند ميشويم که اسناد و مدارک مبنى بر ارتباط فردى از افراد جبهه را به اطلاع ما برسانند، ولى اتخاذ تصاميم با عصبانيت و احساساتى شدن در مورد، مغاير منافع ملى خواهد بود، ما ميخواهيم که رييس جمهور با اعصاب راحت و شرايط عادى تصميم گيرى نمايد.
اين سخنان کاظمى تلويحاً اشارۀ بود که زمانى رييس جمهور از بودن دو نفر جاسوس در مقامات کليدى دولت و يا پارلمان اظهاراتى داشت ، ولى تا آخر اين دو نفر جاسوس،افشاء نشد و يا هم لست سياه على احمد جلالى وزير داخلۀ سابق در مورد دست داشتن برخى مقامات ارشد دولت در قاچاق مواد مخدرتاهنوز گنگ ومبهوت ماند . وى افزودکه اين اتهام رئيس جمهور .سنگيست به شيشۀ اميد مردم افغانستان.
نامبرده گفت که رييس جمهور عوض اينکه اتهام ببندد، بهتر است اسناد را مطالبه نمايد تا موضوع از راه قانونى حل شود، از اتهام بستن خالى، چيزى بدست نمى آيد. دولت کرزى خود مشکلات دارد، صرف به مسايل تشريفاتى توجه ميشود و به قدرت شخصى بالاتر از منافع ملى توجه صورت ميگيرد .
انجنير هارون زرغون سخنگوى حزب اسلامى به رهبرى انجنير گلبدين حکمتيار مدعى شد که روس، ايران وهندوستان در ايجاد اين جبهه دست دارند.
داکتر نورانى تحليلگر سياسى در مورد ارتباط جبهۀ ملى با نيروهاى خارجى گفت که لابُد روى ارقامى که دردست است ، از ٢٦ کشور خارجى ٢٥٠٠ نفر در چنين فعاليت ها در داخل کشور مصروف اند ، ده ها موسسه ايرانى و بيرونى بنام حمايت از مدرسه و مسجد بنام کتاب و کمپيوتر فعاليت دارند اين همه و همه بخاطر چنين فعاليت ها انجام ميشود.
رمضان بشر دوست وکيل منتخب مردم کابل در يک کنفرانس مطبوعاتى ،تشکيل جبهه ملى به رهبرى برهان الدين ربانى را ، خلاف قانون اساسى کشور خواند .
جبهه متحد ملى که (١٤ حمل) در شهر کابل اعلام موجوديت نموده است، در آن شمارى از سران جهادى و اعضاى بلند پايه رژيم هاى کمونيستى وقت ،گرد هم آمده اند .
سيد منصور نادرى، محمد اکبر ى، قاضى محمد امين وقاد، عبدالرشيد دوستم، يونس قانونى، احمد ضيا مسعود، شهزاده مصطفى ظاهر، نورالحق علومى، محمد نعيم فراهى، مارشال محمد قسيم فهيم، صديق چکرى، سيد محمد گلاب زوى، اسماعيل خان، تاج محمد وردگ و ... از اعضاى شوراى عالى اين جبهه اند . بشر دوست در کنفرانس مطبوعاتى گفت که تشکيل اين جبهه، مخالفت از ماده ٣٥ قانون اساسى است . به اساس ماده مذکور، تشکيلات و منابع مالى احزاب، بايد علنى باشد، اهداف و تشکيلات نظامى و شبه نظامى نداشته باشند .
بشردوست گفت که منابع اين جبهه مشخص نيست .
وى اين جبهه را از حمايت خارجى وابسته خواند و افزود : دريک کشور يک حزب را بايد مردم تمويل نمايند اما در کشور ايکه مردم خود فقير اند احزاب نميتواند بدون تمويل يک منبع خارجى ،حيات داشته باشد. شمارى از اعضاى عالى اين شورا، از طرف اداره ديدبان حقوق بشر ، به حيث ناقضين حقوق بشر شناخته شده و خواهان محاکمه آنها شده است .
بشردوست، باتوجه به اين اصل در مورد هدف از ايجاد اين جبهه به آژانس خبرى پژواک گفت : من فکر ميکنم که هدف واقعى ساختن چنين جبهات ،يک نوع ترسى است که دامنگير رهبران اين جبهات شده است وميترسند که نه تنها مقامات، چوکى هاى سياسى شانرا از دست بدهند بلکه ترس از اين دارند که به تدريج به ميز محکمه کشانده نشوند .
ميراحمد جوينده به نماينده گى از خط سوم سياسى پارلمانى به اين جبهه به ديده شک نگريست .
وى گفت که هميشه همچو ائتلافها به وجود آمده اما چون هم فکر نبوده اند ،شکسته است
جوينده افزود : اگر واقعاً اين ائتلاف ها به منظور تحکيم دموکراسى وپايه هاى حاکميت باشد، ما اميدوارهستيم که مؤفق باشندواگر به منظور انشعاب درجامعه باشد، براى جامعه خطرناک خواهد بود .
اما مصطفى کاظمى سخنگوى جبهه ملى، ايجاد همچو جبهه را يک ضرور ت ميداند .
وى گفت : ما بايد به صراحت اعلان کنيم که نفس اين راهکار يک ضرورت ملى است به جاى اينکه ما ميآمديم همه عقده يى وبنام قوميت برخورد ميکرديم وبه جاى اينکه سبوتاژ وتخريب ميکرديم واين خود يک بلوغ فکرى است که از قوميت وزبان پرهيز کنند ودريک چتر سياسى باهم جمع شوند .
موصوف همچنان داشتن ارتباطات سران اين جبهه را با گروه هاى مسلح رد کرد .
به گفتۀ کاظمى ، شخصيت هاى که دراين جبهه اشتراک دارندبعضى ها سابقه کارنظامى ندارند و کسانى که احزاب دارند ، از طريق قانون راجستر شده است .
وى همچو اتهامات ياد شده را به مثابه جرم خواند و افزود که بايد بدون اسناد،به کسى اتهام وارد نکند . تغييرنظام رياستى به نظام پارلمانى و انتخابى شدن واليان ، از اهداف عمده اين جبهه ميباشند .
کاظمى در مورد اين اهداف گفت که اعضاى شوراى عالى اين جبهه در تصويب قانون اساسى نيز، خواهان نظام پارلمانى بودند و اکنون هم هستند .
ایجاد جبهه ي برخلاف جبهه ملي
بعد از افشاء شدن خبر اولین نشست کمیتهء بحران در مورد برطرفی معاونین کرزی، نارضایتی عمیقی بخاطر حضور نداشتن کدام شخصیت برجستهء هزاره و ترکتبار در حلقات تصمیم گیری اصلی تیم حامد کرزی بوجود آمد. نارضایتی بخصوص در بین طرفداران کریم خلیلی و محقق زیاد بود. طرفداران خلیلی بخاطر مطرح شدن تعویض معاونیت دوم در دورهء بعدی با شخص دیگر و طرفداران محقق هم بخاطر نام نبردن از وی بعنوان معاون دوم آینده و همچنین عدم عضویت اش در حلقه های تصمیم گیرندهء نزدیک به حامد کرزی شروع به انتقاد از کمیتهء بحران و حلقه های سه گانهء آن در محافل خصوصی کردند.
همچنین احتمال برطرفی وزیر ترانسپورت در تبدیلی های قریب الوقوع کابینه ، نیز طرفداران محقق را بیشتر ناخشنود کرده است. گفته می شود کمیتهء بحران بخاطر فرونشاندن این انتقادات و هم تضعیف جبههء ملی نوتشکیل چند عملیه را رویدست گرفته است که عنقریب اعلام خواهد گردید.
از جملهء این تدابیر یکی هم تشکیل یک جبههء سیاسی دیگر است برهبری سیاف و با شرکت محقق، قرقین، دکتور مشاهد و سباوون و چند نفر دیگر. حضور محقق و قرقین برای نشان دادن حضور هزاره ها و ترکتباران مفید می باشد و حضور سباوون تضمین کنندهء نفوذ کدر های سابقهء حزب اسلامی به رهبری فاروق وردگ و عمر داود زی در جریانات مختلف سیاسی خواهد بود. البته رهبری سیاف درین جبههء می تواند عناصر طالبان را قانع به همکاری نزدیک با این جبهه نماید.
طبق گزارشات، خلیلی از شرکت درین جبهه معذرت خواسته و ترجیح داده است تا انکشافات بیشتر اوضاع و روشن شدن برخی ابهامات، همچنان موقف فعلی خود را حفظ نماید. هدف از تشکیل جبههء جدید این است که با جمع کردن عده ای از شخصیت های جهادی، جبههء ملی را تضعیف نمایند.
اما یک منبع نزدیک به کمیتهء بحران که ازین تصمیمات ناراضی بود، گفت کمیتهء بحران با ایجاد جبهات جدید سیاسی در حقیقت مراکز متعدد قدرت را بوجود می آورد که زیر نظم آوردن آنها در آینده خود به یک پروسهء دشوار و طویل المدت دیگر احتیاج داشته و کشور را به مشکلات عدیده ای مبتلا می کند.
این منبع جبههء ملی را بعنوان یک اپوزیسیون به نفع پروسهء صلح آمیز سیاسی در کشور خواند و گفت باید از راه های دیگر مثلا اختلاف اندازی در بین اعضای جبههء ملی برای تضعیف آن استفاده نمود، نی از طریق ایجاد جبهات سیاسی جدید.
کمیتهء بحران و پلان برطرفی معاونین کرزی!
چهارشنبه ۲۲ حمل ۱۳۸۶- کابل - برای مقابله با خطر جدی «جبههء ملی»، یک کمیتهء بحران توسط حلقهء خاص کرزی در کابل تشکیل شده است. اعضای اصلی این کمیته عبارتند از: قیوم کرزی، فاروق وردگ، عمر داود زی، استاد سیاف (مولوی وکیل احمد متوکل نفر ارتباطی با طالبان)، سلام عظیمی، انجنیر ابراهیم نفر امنیتی خاص کرزی و چند نفر دیگر تشکیل گردیده است.
این کمیتهء بحران از سه حلقهء مشورتی و اجرایی برای پیشبردن پلان های خود استفاده میکند : در حلقهء اول مشورتی زلمی هیوادمل، اسمعیل یون، موسی معروفی و چند نفر دیگر عضویت دارند .
در حلقهء دومی عناصر چپی سابقه مانند عبیدالله رامین، حنیف اتمر، اسپنتا(در مشاوره با ظاهر طنین، داود مرادیان) عضویت دارند. کمیتهء بحران به این حلقهء دومی دستور می دهد و در بعضی موارد نظرات مشورتی شان را نیز می شنود. گفتنی است اسپنتا بعد از اینکه راپور نشست محرمانهء ماه جدی پارسال بین انورالحق احدی، حنیف اتمر، جاوید لودین، اسپنتا و چند عنصر حکومتی دیگر را به کرزی داد که نتیجتاً جاوید لودین برطرف گردید؛ توانست جای خود را در حلقهء دوم نزدیک به کرزی موقتاً حفظ نماید.
اسپنتا که یکبار دیگر بخاطر مخالفت های عناصر بنیاد گرا و برتری طلب تیم اصلی کرزی تا پیش از سفر کرزی به هند در حالت سقوط قرار داشت؛ بعد از اعلام جبههء ملی ، اسپنتا همکاری بی قید و شرط خود را با دستورات کمیتهء بحران کرزی پیش برد و توانست موقتاً موقف خود را حفظ نماید.
کمیتهء بحران مذکور که هفتهء پیش تشکیل گردید، در امور اجرایوی به یک حلقهء سوم هم دستوراتی را صادر میکند. درین حلقهء سوم افرادی مانند: جبار ثابت لوی څارنوال، عبدالکریم خرم وزیر اطلاعات و فرهنگ، زلمی خان مجددی رئیس کمیتهء امنیت داخلی ولسی جرگه، داکتر مشاهد رئیس کمیسیون مستقل اصلاحات اداری، عزت الله واصفی رئیس مبارزه با فساد اداری، عمر زاخیلوال رئیس سرمایه گذاری خصوصی، ودیر صافی استاد حقوق در دانشگاه کابل، جنرال انور کوهستانی، احسان الله بیات و دیگران عضویت دارند. این افراد در مسایل ذیل فعالیت می نمایند: تحریک بعضی از عناصر جبههء ملی برای شکستاندن آن جبهه، تبلیغات بر ضد جبههء ملی در تلویزیزیون های دولتی و خصوصی، مصاحبه های کارشناسی با رادیو های خارجی و داخلی علیه شخصیت های جبههء ملی، تعقیب عدلی و جنایی بعضی از عناصر کم پشتوانهء جبههء ملی برای ترساندن دیگران.
اما مهمترین هدف فعلی کمیتهء بحران که تمام فعالیت های دیگر حول این هدف دور می زند، براه انداختن تبلیغات و جنگ روانی علیه معاون اول، احمد ضیاء مسعود، است تا از مقام خود به صفت معاون اول رییس جمهور استعفاء بدهد؛ زیرا بنا بر قانون اساسی شخص رئیس جمهور کرزی نمی تواند هیچیک از معاونین خود را برطرف نماید. گفته می شود پس از مجبور ساختن احمد ضیاء مسعود به استعفاء کاندید عمده برای معاونیت اول، داکتر مشاهد است، زیرا او هم سابقهء جهادی دارد و از مدتها پیش همراه با زلمی خان مجددی جزو معتمدین کرزی در میان مردم شمال قرار گرفته بود.
البته بعضی دیگر اعضای کمیتهء بحران نسبت به داکتر عبدالله وزیر خارجهء سابق هم برای پر کردن مقام معاونیت اول نظر مساعد دارند، بخصوص که وی در جبههء ملی عضویت ندارد.
نکتهء جالب دیگریکه در جریان بحث های کمیتهء بحران بود؛ موقتی بودن موقف استاد کریم خلیلی در مقام معاونیت دومی کرزی می باشد . گفته شد که این بهترین موقعیت بود تا یکبار و برای همیشه کرزی رابطهء خود را با عناصر جهادی اتحاد شمال قطع نماید.
ازینکه خلیلی بسیار زودهنگام خود را از جبههء ملی دور ساخت ابراز تأسف شد. هرچند خلیلی در قبال این موقف سیاسی خود توانست امتیازات اندکی، مانند افزایش تعداد پرسونل ومشاورینش در معاونیت دوم و برخی مقرری های منصوبان حزب اش را بدست بیاورد؛ اما یکی از اعضای کمیته بحران گفت اگر استاد خلیلی چند روز را در جبههء ملی میماند و بعداً موقف خود را تغییر می داد بسیار بهتر می شد. بخاطریکه در آنصورت ضربهء محکمی به جبههء ملی وارد می آمد.
یکی دیگر از حلقات مشورتی کمیتهء بحران افشاء کرد که به هر صورت کریم خلیلی در انتخابات بعدی ریاست جمهوری در لست کرزی نیست و بجای ایشان احسان الله بیات، رئیس بنیاد بیات و تلویزیون آریانا و افغان بیسیم به صفت معاون دوم کرزی کاندید خواهد شد.
موافقين جبهه ملي
برهان الدین ربانی، ريیس جبهه ملى، که به تازگى در افغانستان اعلام حضور کرد اظهارات اخير حامد کرزى، ريیس جمهور، را در مورد اين جبهه احساساتى و انفعالى خوانده است . کرزى روز جمعه (17 حمل) در يک نشست خبرى در ایجاد جبهه ملى به نقش سفارت های خارجی اشاره کرد و همچنین با شمارى از اهداف اعلام شده اين جبهه ابراز مخالفت کرد. در جريان نشست خبرى که در شوراى ملى برگزار شده بود ریيس جبهه ملى و عضو ولسي جرگه با وجوديکه نمی خواست به پرسش ها در مورد جبهه ملى پاسخی ارائه کند اما گفت که اظهارات اخير کرزى ناشى از احساسات و انفعالی بوده است.
همچنین مصطفى کاظمى سخنگوى جبهه ملی نیز اين گونه اتهامات را بى اساس خواند ولی این موضوع را تائيد کرد که جبهه ملى خواهان گسترش مناسبات با ساير کشور هاى جهان در چهارچوب قوانين و منافع ملى افغانستان است . کاظمى افزود که ايجاد جبهه ملى نه تنها تهديدی براى حکومت محسوب نمی شود بلکه به گفته او ايجاد اين جبهه يکى از دست آورد هاى حکومت بشمار می رود او گفت که اين گونه اظهارات حس بى اعتمادى را در کشور تقويت می کند.
کرزى در نشست خبرى اخيرش اعضاى جبهه ملى را به در خواست کمک از کشور هاى همسايه متهم کرد و گفت آنان خواهان آوردن نظام فدرالى در کشور و برسميت شناختن مرزهاى کنونی افغانستان شده اند. به گفته ناظران به نظر می رسد اشاره غیر مستقیم کرزی به موضوع جنجال برانگیز خط دیورند میان افغانستان و پاکستان باشد. شمارى از اعضاى شوراى ملى و برخى از رسانه ها ايجاد جبهه ملى را بديده شک نگرسته و گفته اند اين گونه ائتلاف ها در سالهاى گذشته نيز دايم و پايدارى نداشته است .
پيام مجاهد مينويسد : جبهه ملي با تركيب قومي و سياسي وسيع اعلان موجوديت كرد. اين جبهه سياسي جامعه جهاني را مجبور خواهد نمود، تا سياست هاي خويش رانسبت به افغانستان مورد بازنگري قرار دهد. در هركشوري كه سخن از دموكراسي و آزادي هاي اساسي انساني مي رود، وجود احزاب و گروههاي سياسي يك امر عادي به حساب مي آيد؛ اما آنچه اكنون در افغانستان بعنوان جبهه ملي در برابر دولت پا به عرصه وجود گذاشته است، نمايش سياسي تازه ايست كه كمتر در جهان سابقه دارد.
هرچند استاد برهان الدين رباني رئيس اين جبهه در سخنراني خويش گفت: جبهه ملي در دشمني با جناحي ساخته نشده و سخنگوي جبهه ملي كاظمي هدف از ايجاد اين جبهه را تأمين امنيت و تثبيت نظام خواند، اما تاسيس يك جبهه سياسي در موجوديت دولت بيانگر اين واقعيت است، كه مسايلي ميان دو طرف در خور مباحثه و منازعه است، طوري كه برخي از اهداف اين جبهه در تقابل با خواست هاي دولت اسلامي افغانستان قرار دارد. تلاش براي تغيير نظام رياستي به پارلماني، انتخابي كردن والي ها، تبديل نظام انتخاباتي از "رأي واحد غير قابل انتقال" به "مختلط" و اعتراض بر نظام اقتصادي و نحوه روابط با نيروهاي بين المللي مستقر در افغانستان از نقاط بارز اختلاف ميان ديدگاه دو طرف مي باشد. دولت افغانستان به رياست حامدكرزي جنگ را با طالبان و القاعده زير عنوان "مبارزه با تروريسم" پيش برد.
اختلاف و كشمكش با احزاب جهادي را زير نام "مبارزه با جنگ سالاران" دامن زد و با اين سياست ها عرصه را براي خود و جامعه جهاني تنگ تر نمود. پس از به حاشيه راندن شخصيتهاي جهادي، به تصفيه دگرانديشان در درون دولت پرداخت و كساني را به اتهام جاسوسي به كشور هاي خارجي از صحنه دور كرد. و اين جنگ دروني همچنان شعله ور است. در چنين حالتي جبهه ملي مرزهاي قومي و تعلقات پيشين سياسي را در نورديد و پا به عرصه فعاليت نهاد. رئيس دولت افغانستان در موارد يادشده شايد دلايلي براي توجيه فعاليت هاي خويش ارائه كرده باشد، ولي اكنون در برابر جامعه جهاني چه گفتني خواهد داشت؟
استاد رباني با تحويلدهي مسالمت آميز قدرت به كرزي در حقيقت رهبري او را پذيرفت، اكنون رياست جبهه مخالف او را بعهده دارد، مارشال فهيم معاون سابق او و مشاور ارشد كنوني ايشان در صف مخالفين قرار دارد. احمدضيا مسعود، معاون اول رياست جمهوري در جبهه ملي عضويت يافته و در مقابل حامدكرزي قرار گرفته است. آقاي كرزي كه از سوي جناح روم به پست رياست اداره موقت معرفي و حمايت گرديد، حالا مصطفي ظاهر به نمايندگي از اين جناح در رديف مخالفين سياسي دولت قرار گرفته است.
جنرال عبدالرشيد دوستم معاون سرقومانداني اعلي قواي مسلح نيز در كنار رئيس دولت نيست برخي از وزيران و رئيس شوراي ملي محمد يونس قانوني نيز در صف مقابل حامدكرزي قرار گرفته اند. اين تركيب ديگر توجيه پذير نيست، جزء اين كه حامدكرزي اين واقعيت را بپذيرد كه سخت به بيراهه رفته وراه خطا را در پيش گرفته است و ديگر تنها و منزوي است.
رئيس دولتي كه همه او را ترك گفته اند، از معاونش گرفته تا اعضاي كابينه، از جهادي گرفته تا غير جهادي، ديگر تقصير از كيست؟ همه بداند و خلاف منافع افغانستان در حركت اند و تنها آقاي كرزي نيك است و به صواب و يا اين كه اين كرزي است، كه با عده يي انگشت شمار، دارد همه چيز را برباد مي دهد؟ سياستمداران با تحمل و مدارا حرف خود را مي گويند، مردم صبر مي كند، ولي جامعه جهاني كه براي مبارزه با تروريسم دراين قلمرو نيرو اعزام داشته و شب و روز خود را در نبرد با نيروهاي تروريستي سپري مي دارند، بدون ترديد راه هاي رسيدن به امنيت و تأمين ثبات را در افغانستان با جديت دنبال مي دارند و دستيابي به اين امر اصلاحات كلي نظام موجود را مطالبه دارد. سيماي كلي اوضاع سياسي افغانستان بسيار نگران كننده است، ولايات جنوب و جنوب غرب در جنگ با دولت بسر مي برد.
شمال و شمال شرق كشور از دولت مركزي ناراض اند، شخصيت هاي عمده سياسي در جبهه مخالف سياسي دولت قرار دارند، دولت از درون دچار چندپارچگياست. بنابراين راهي غير از تجديد نظر كلي آن هم دركوتاه مدت در برابر ما قرار ندارد.
اختلافات سياسي و آينده جبهه ملي
زمامداري ضعيف کرزي، پروسه جمع آوري اسلحه ، زيرسوال قرارگرفتن حاکميت تفنگداران بوسيله جامعه جهاني مخصوصآ حقوق بشردرادارات امنيتي ونظامي ، سياست يک بام ودوهواي کرزي درمقابل جنگسالاران وقسمآ کم شدم حيف وميل دارايي عامه وسيله جنگ سالاران تفنگدار باعث گرديد تايکبارديگر تعداد سران جبهه درفکرتامين حاکميت مجدد خويش برايند .
سران جبهه ملي چه ازگذشته هاي دور و چه بعد از استقرار اداره کرزي اختلا فات خيلي عميقي باهم دارند که دوام جبهه را زيرسوال جدي ميبرد .
اختلافات بين سران جمعيت چون رباني، قانوني ، ضيا مسعود وفهيم بعدازکشته شدن مسعود برسرجانشني ، عوايد زمرد پنجشير، اختلافات منطقوي مخصوصآ بين مرزي ها( فهيم ازمرزاست ) وجنگلکي ها ( ضيا مسعود ازجنگلک ) ، کينه وکدورت باقي مانده ازچنگال بخشي کنفرانس نام نهاد بن که يونس قانوني حقوق تمام اعضاي جمعيت وشخص رباني را بين افرادمحدود سران شوراي نظارتقسيم وتصاحب نمود ، کشيدگي هاي منطقوي ، تنظيمي ، پولي ووظيفوي بين يونس قانوني ، فهيم ، عبدالله قبلآ وزيرخارجه که نامش نيزمانند وظيفه اش به يکباره گي ارتقا نمود وعبدالله عبدالله شد، بسم الله لوي درستيز، عتيق بريالي پسرخاله يونس قانوني قبلآ معاون تخنيکي وزارت دفاع ، احمد ضيا واحمد ولي مسعود برادران احمد شاه مسعود ، قره بيگ ايزديار، انجينرعارف قبلآ ريس عمومي امنيت ملي ، معلم نعيم قبلآ ريس اداره هفت امنيت ملي و معين وزارت عودت مهاجرين ، عبدالله توحيدي معاون رياست عمومي امنيت ملي ، ثارنوال کرام بعدازاستقرارشوراي نظاردرکابل درسال 1371ريس اداره سوم امنيت ملي ويکي ازبخپل سرهاي که به امروهدايت خويش انچه که ميخواست انجام ميداد. وبعدازلشکرکشي آمريکا ريس دفترفهيم دروزارت دفاع وفعلآ مسوول فدراسيون فتبال ، قوماندان گل حيدر، قوماندان گدا ، ثارنوال مشتاق )مشهوربه ناف کش (ريس تحقيق رياست عمومي امنيت ملي تازمان سقوط شوراي نظاربدست طالبان … درآينده بيشترخواهم نوشت .
طوريکه شاهد بوديم درانتخابات رياست جمهوري شوراي نظاربه دسته وگروپهاي متعدد تقسيم وضيا مسعود که دامادرباني نيزاست عملآ درطرفداري ازکرزي اخذ موقعيت نمود .
کشيدگي بسيارعميقي بين سران جمعيت وشوراي نظارازيکطرف وازجانب ديگر نورالحق علومي وحوددارد . اينکه ازنقط نظرايديالوژي ومفکره چه اختلافات بين جمعيت وشوراي نظاروعلومي وگلابزوي موجوداست درآينده نزديک آنرا به بررسي خواهيم گرفت .
اما يک مطلب را ميخواستم تذکر بدهم که نورالحق علومي و سيد محمد گلابزوي به هيچ صورت وعنواني نميتوانند از نهضت چپي افغانستان و بخصوص از کدرها و صفوف ح.د.خ.ا - نمايندگي نمايند . اگر از عينک شفاف حقيقت مساله را به بررسي بگيريم «حزب متحد ملي» آقاي نورالحق علومي يکي از شاخه هاي منشعب شده از «حزب دموکراتيک خلق افغانستان» است که طي اين مدت عرض وجود نموده است . اما نقش تعيين کننده در کشاندن نيروهاي حزب به هيچ طرفي را ندارد .
تا جايکه ديده ميشود «نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان» بيشترين اعضاي قبلي اين حزب را در صفوف خويش انسجام داده و تقريبآ در تمام ولايات، شهرها و ولسوالي ها در داخل و در خارج از کشور کميته هاي فعال کاري و تشکل سياسي دارند .
همچنان ميتوانيم از جناح هاي چون : «حزب وطن» از طرفداران دکتور نجيب الله، «کميته دنمارک» به سر پرستي عبدالواحد فيضي و نجيب روشن، «نهضت آينده» به رهبري عبدالله نایبی ، «حزب ملی فعالین صلح افغانستان» به رهبري دوکتور خدایداد بشرمل و برهان غياثي،» جنبش صلح» جنرال شهنواز تني،» حزب ملی هیواد» موسس آن غلام محمد و گروپهاي ديگري که روي بعضي نزاکتها نخواستم از ايشان نام ببرم . اينکه چگونه «نورالحق علومي» به اين اتحاد نا متجانس پيوسته است سوالهاي فراوان وجود دارد .
نميدانيم جناب علومي به خانواده برادرش «عبدالحق علومي» که درسال ۱۳۷۱ خورشيدي در حاکميت رباني و مسعود در روز روشن در ساحه «ششدرک» و متصل رياستهاي متعدد امنيت ملي به شهادت رسيد چه جوابي دارند.
خردمند زمانه ها فردوسي بزرگ ميفرمايد :
پدرکشتي وخون کين کاشتي
پدرکشته را کي بود آشتي .
به هيچ صورت بازماندگان شهيد عبدالحق علومي نميتوانند اين مرگ خانمانسوزرا فراموش نمايند. !
يکي ديگر از ائتلا فيون مصطفي ظاهر است که با يک اعلاميه ظاهر شاه عضويتش را ميگويند درجبهه بحالت تعليق درآورده است . بين طرفداران شاه سابق و جناح جمعيت و شوراي نظار اختلافات فراوان از زمان جهاد و بعد از استقراراداره کرزي وجود دارد . رباني بارها از طريق وسايل اطلاعات جمعي مخالفتش را با شاه سابق بصورت علني اعلام و قبل از انتخابات رياست جمهوري اظهارداشت : اگرشاه و از خانواده وي کسي کانديد رياست جمهوري شود من نيز آماده هستم که خود را کانديد نمايم .
در چنگال بخشي «بن» يکي از اختلافاتي که کنفرانس را به چالش ميکشيد پافشاري يونس قانوني بر قبول و امتياز دهي تکنوکراتها يا طرفداران شاه سابق بود و جناح هاي مطرح نيز در کنفرانس همين دو جناح بود که بر تقسيم قدرت چانه زني و مارگيري داشتند . از آن زمان تا اکنون نشريه هاي جمعيت و شوراي نظار بر ضد آنان با رکيک ترين کلمات و جملات صفحه هاي خويش را سياه ميکنند .
کشيدگي بين جنرال عبدالرشيد دوستم و سيد منصور نادري از يکطرف و جمعيت و شوراي نظار از طرف ديگر به همه آفتابي است. بعد از سال 1371خورشيدي بارها در اثر اختلافات ذات البيني آنان صدها نفر از دو طرف کشته و هزاران ديگر مجروح و بي خانمان گرديد.
اين تنشها تا آنجا پيش رفت که جمعيت و شوراي نظار با اعلان جهاد، در زمستان سال 1372خورشيدي، جنرال دوستم و سيد منصور نادري را واجب القتل و کفر و کمونيست قلمداد نمود ند . بعد از به قدرت رسيدن کرزي که عملآ امور دفاعي ؛ امنيتي و استخباراتي تحت سطيره شوراي نظار بود با استعمال قوماندان عطا که فعلآ سمت ولايت بلخ را دارد، جنرال دوستم و افراد تحت امرش را مجبور به عقب نشيني از مزارشريف به شبرغان نمودند و ازجانب ديگر با تحريک جنرال ملک زمينه خانه جنگي و بي اعتمادي را در بين مليت ازبيک بخاطر تضعيف جنرال دوستم سازماندهي و مديريت نمودند .
عطا محمد چندين بار در فاميلي ها ي کود و برق که تعداد افراد وفادار به جنبش در آنجا سکونت داشتند شبيخون نموده اموال و اجناس منازل را به يغما بردند و از منازل که سرقت گرديد يکي هم خانه جنرال همايون فوزي بود که معاونيت وزارت دفاع را بعهده داشت و دارد .در آنزمان قوماندان عطا مسووليت جزوتامهاي مزارشريف را داشت . در کدام قانون و دولت کسي بخاطر دارد مسوول نظامي يک شهرکه تحت اداره دولت مرکزي است منزل معاون وزير دفاع برحال را تاراج نمايد؟
اما سيد منصور، پس ا ز سقوط طالبان از حدود پنجاه هزار فاميل که در «دره نيک پي» زند گى داشتند اكنون قسمت زياد آنان بعد از مهاجرت از ظلم طالبان به مناطق خويش بر گشته اند. بعضى هاى شان در عالم عدم اطمينان نسبت به آينده, در ميان ويرانه هاى منازلى زند گى ميكنند كه زمانى خانه هاى توانگران بود.
وقتى طالبان بقدرت رسيدند رهبر اسماعليه هاى افغا نستان سيد منصور نادرى كه در دره كيان زندگى داشت به تاشكند رفت. رقابت هاى سياسى ميان دسته هاى قدرت طلب در كشور همچنان در خرابى وضع نقش داشته است. مامورين محلى كه منسوب به شوراى نظار كه عمد تآ از پنجشير اند و زمانى در تحت رهبرى احمد شاه مسعود قرار داشت , سعى د ارند تا نفوذ نادرى را كه زمانى متحد رقيب شان جنرال دوستم بود, كاهش دهند و از برگشت موصوف در دره كيان جلوگيرى نمايند.
فر مانده محلى جلال اندرابي به اشاره ملا فهيم وزير دفاع اداره انتقالي و موقت، سيد حسا م الد ين داماد سيد منصور نادري و علا الدين شاه دو برادر را بر ضد نادري تحريک مينمايد تا نقش مذهبي ويرا به اين دو برادر زمينه سازي نمايند .با وصف تلا شهاى آنها مردم عوام از سيد منصور نادرى پيروى ميكنند و از برخورد خشن سيد حسا م الد ين و علا الدين با ريش سفيدان محل انتقاد مينمايند. در اثر ظلم وجنايت, دست و پاى بزرگان قوم را در زير لت و کوب شكستانده است.. .
وضع در زماني شکل انفجاري بخود گرفت که سيد منصور نادرى از تبعيد بوطن برگشت. يك گروپ 170 نفرى موتر ها را كرايه نمودند تا براى استقبال و ملاقات سيد منصور نادرى به كابل بروند اما جلال و حسام الدين راه شانرا قطع كرد و آنها را متهم نمود كه گويا بدون اجازه تظاهرات سيا سى راه ا ندازى مينمودند, دستگير و دوباره به دره كيان فرستاد و در آنجا به زندان انداختند، و تعداد از افراد سرشناس اسماعيليه چون سيد غيبي شاه و سيد زمان به هدايت فهيم و به امر ريس عمومي امنيت ملي )عارف) بدون کوچکترين جرم وجنايت در زندان کوته قلفي صدارت انداخته شدند و موترهاي شخصي آنان مصادره و تا اکنون ده ها نوع توطيه و دسيسه را عليه سيد منصور نادري که در کابل زندگي دارند براه انداخته و دارائي و املاک ميراثي موصوف وسيله شوراي نظار در ولايت بغلان و ولسوا لي دوشي تصرف گرديده است و چندين بار ازجانب کرزي هدايت و اوامر متعددي بخاطرمسترد جايداد سيد منصور صادر اما چون قباله ... آنرا کسي نميخواند .
آيا با اين همه اختلافات که مشت نمونه خروار تذکرداده شد هنوز هم به دوام جبهه ملي اميدواربود. ؟
درفرجام يک مطلب را ميخواستم با صراحت دراينجا تذکربدهم که ائتلاف سران جبهه به هيچ صورت دوامدار و پايدار نخواهد بود و با کوچکترين امتياز که به هرکدام آنان داده شود بدون تاخيراز جبهه جدا شده و منافع شخصي را بر منافع گروپي ترجيح خواهند داد. در آينده بيشتر خواهم نوشت .
پي نوشتها : - خسارا ت وارده به فرهنگ افغا نستا ن - معرفت - صداي آمريکا - تاريخ سياسي افغانستان -افغانستان ازحکومت تنظيمي تا ظهور طالبان و رسانه هاي خبري