هم رقابت نموده اند، اما هزاره ها و ازبک ها در افغانستان بیشتر در میان تاجیک ها و پشتونها منقسیم شده اند و از سیاست امتیازگیر و امتیاز بیشتر استفاده برده اند. در رقابت بین پشتونها و تاجیک ها اغلبآ بُرد از آن پشتونها بوده است، چرا که پشتونها حاکمیت شان وجهه سنتی پیدا نموده است و بیشتر از دو صد سال حکمروایی نموده اند، گرچه در اوایل سقوط رژیم طالبان تاجیک ها دارای موقف برتر بودند و نزدیک به ده سال رئیس دولت حکومت مجاهدین اقتدارش را در کوه پایه های پامیر وهندوکش نگهداشته بود، و منظر قدرت مشروع در نظام بین المللی نیز با با فرد اول دولت اسلامی بود که از نظر تباری تاجیک بدخشانی افغانستان بود، نبرد در برابر طالبانی نیز تاجیکان را به رهبری کشانیده بود، عمدهآ اقوام غیر پشتون و پشتونها مشرقی را در محور رهبری تاجیکان سمت و سو داده بود.
اما با مرگ فرمانده جبهه مقاومت ملی علیه طالبان احمد شاه مسعود، تغییر شرایط و پدید آمدن تحولات جدید سیاسی درافغانستان، سرانجام موقف برتر تاجیک بار دیگر متزلزل شد، تزلزل این موقف اول تاجیک ها به نفع پشتونها برخاسته از زیاده خواهی های فرماندهان جبهه مقاومت پس از مسعود دانسته میشود، رهبری انسجام یافته بیشتر محور پنجشیری پیدا کرده، آرمان گرایی مسعود به قیمت چند وزارت فروخت شد. اعتماد تنظیم ها نسبت به رهبری جبهه مقاومت کاهش یافت، محور جبهه مسعود از افغانستان محوری در سطح دره پنجشیر محوری سقوط کرد.
از سوی دیگر پشتونهای تکنوکرات تلاش کردند که حاکمیت پشتونها را وجهه بین المللی ببخشند، و عامل جنگ را اقتدار غیرپشتونی مسما سازند.
پس از مسعود رهبران تاجیکها نتوانسته اند، محور رقابت را به نفع شان تمام نمایند. در رقابت های انتخاباتی نیز سیاستمداران کارکشته پشتونی، سیاستمداران نو تجربه تاجیکی را به چالش و شکست کشانده اند.
آنچه در شکست محور قدرت تاجیکی نقش دارد، قابل تامل و اندیشه است، پس باید اندیشمندان تاجیک باید بررسی های جامعه شناسانه در این راستا انجام دهند. به من نظر عوامل که مسبب باخت تاجیکی و بُرد پشتونی میش
ود، از دلیل پایانی منشاء میگیرد
1- در نخست حضور پشتونها در این رقابت ها از مواضع قدرت است، تاجیک ها از قدرت اپوزسیونی وارد چانه زنی میشوند، درحالیکه پشتونها از قدرت حاکم در روند بازی برخودار اند، تاجیک ها بعداز تحویل قدرت به آقای کرزی بر مبنای توافق بن آلمان از سال 2001 و 2002 به بعد آهسته آهسته به حاشیه قدرت رانده شدند. اقوام غیر پشتونی و تاجیکی بیشتر از نظر روان شناسی به قدرت حاکم دل می بندند تا قدرت اپوزسیونی.
2- رویه تاجیک ها نیز استوار به گرایش قومی و قوم مداریست، هزاره و ازبک ها هیچ دلیل نمی بینند که حاکمیت تاجیک ها را به نسبت پشتون ها ترجیع بدهند، پس از این رو با گرفتن امتیاز از قوم حاکم، قوم رقیب را در میدان رقابت رها میکنند و در زمان کسب قدرت مستقیم با پشتونها وارد معامله میشوند.
3- پشتونها از اقتدار سنتی شان استفاده خوب می برند، در راستایی مسیر دادن فکر جمعی شایعات پخش می نمایند که بدون پشتونها اقوام دیگر نمی توانند که پادشاهی نمایند، در حالیکه این وجهه را تاجیکان ندارند.
4- رهبران پشتونی در افغانستان سنجیده شده و با دقت عمل می نمایند و چگونگی مدیریت وضعیت را به نفع خودشان دارند، در ادبیات سیاسی شان احساس مالکانه نسبت به همه افغانستان و حتی مناطق بیرون از افغانستان جاریست، بیشتر از سیاست تهاجمی استفاده می برند در حالیکه رهبران فعالی تاجیک ادعای مالکیت نسبت به تمام افغانستان ندارند در اغلب مورد فکر شان از اقارب، خانواد هو قریه شان فراتر نمی رود و برخی دیگرشان به مواضع تدافعی قرار دارند.
5- در میان توده های پشتون و تاجیک نیز تفاوت های زیادی دیده میشود، توده های پشتون که هنوزهم بدویت و صحرا گردی خویش از دست نداده اند روحیه ستیز شان نیز محفوظ است، پشتون گرایی دارای کود های مشخص است که در انسجام پشتون باوری کمک میکند، زبان پشتو، پشتونوالی، غیرت پشتونی و یک سری از مولفه های دیگر که تقویت کننده انسجام پشتونها دانسته میشود. درحالیکه تاجیک ها دارای کود ها تاجیکی منظم نیستند و نمیتوانند در محور کود تاجیکی کتله قومی شان را بسج نمایند، تاجیکان به نسبت سایر مردم افغانستان شهری تر اند و روحیه ستیز و جنگ ندارند. پس تحمیل قدرت قوم را دیگر بالای خودشان قبول دارند، اما برای یک پشتون عادی حاکمیت غیر پشتونی پذیرفتنی نیست و به غیرت پشتونی اش بر میخورد.
6- تاجیک در منطقه از 700 سال بدین سو از اقتدار سیاسی رانده شده اند، درحالیکه پشتونها بعداز دور ساختن ترکهای صفوی از قدرت حدود 250 سال است که قوم غالب در عرصه قدرت سیاسی درکشور ما هستند. سابقه حکومت داری و بودن در قدرت سیاسی نیز روحیه مبارزه را شدت می بخشد. تاجیکان درسالهای اخیر بیشتر عقده ها دوری از حاکمیت سیاسی را بوسیله فرماندهی احمد شاه مسعود بیرون دادند. آنچه محور رسیدن در قدرت برای تاجیکان ایجاد میکنند، بالاتر از الگو احمد شاه مسعود در اختیار ندارند. نویسنده گان تاجیک نیز نتوانسته اند، اسطوره سازی نمایند و غرور تاجیکی شکل دهند، وگذشته های اقتدار تاجیکان را در ذهن کودکان و نسل جوان تاجیک تبارز دهند، تا در انسجام تاجیکان نقش موثر پیدا کند.
7- رهبران تاجیک پس از مسعود هیچکدام آن درایت و توانایی های مسعود را نداشتند که بتوانند، در تربیه نسل جوان تاجیک اقدام بورزند، مسعود درحالیکه یک شخص نظامی بود، اما تلاش در راستایی تربیت سیاسی و آموزش و تحصیل جوانان آن زمان داشت و افراد زیادی را تقدم حوزه فکری اش نمود، کسانیکه شامل دستیاران و افراد نزدیک به مسعود بودند دارای توانایی مدیریتی در حکومت هستند. درحالیکه اطراف رهبران پس از مسعود از بی بندبار ترین، خود خواه ترین و بی درایت ترین انسانها هستند که غیر از بله و نه گفتن در صحبت تلفنی چیز دیگری را بلدیت ندارند. درضمن رهبران فعلی تاجیک غیر از ثروت اندوزی و منافع فردی خودشان فارمول بزرگتر ندارند. در سالهای پس از سقوط طالبان شرایط ادامه تحصیل و آموزش در افغانستان بالا گرفت، همه رهبران اقوام از پشتونها تا هزاره ها و ازبک راستای تحصیل و آموزش نسل جوان شان استفاده نمودند، با آنکه در میان رهبران سیاسی جنرال دوستم سیاستمدار حرفه ای پنداشته نمیشود، اما در عرصه رشد نسل جوان ازبک تبار گام های زیادی برداشته است و به مراتب از رهبران ثروت اندوز تاجیک در تربیه و حمایت نسل جوان ازبک پرداخته است، نمونه این سخن در عرصه سیاست و حضور جوانان ازبک در پارلمان کشور نیز قابل مشاهده است، هیچ نمونه از رهبران تاجیک وجود ندارد که از نسل جوان در انتخابات های گذشته در شورای های ولایتی و پارلمانی حمایت کرده باشند. از این رو رهبران تاجیک حمایت واقعی نسل جوان را هم مانند سایر رهبران ندارند و محبوبیت شان نیز در میان نسل جوان آنقدر عمیق نیست.
8- هر زمانیکه پشتونها در برابر تاجیکها در شرایط نا برابر قرار میگیرند، از استفاده امتیاز دهی استفاده می برند و تلاش می ورزند که با سرباز گیری از میان اقوام غیر پشتون مواضع تاجیکان را ضعیف بسازند، نمونه ادعا در دور انتخاباتی قبل و کنونی آشکار است. اما رهبران تاجیک هراس دارند هرگاه پشتونها را درقدرت سهیم نسازند، افغانستان تجزیه میشود، عدم بی باوری به قدرت تاجیکی در زبان داکتر عبدالله درجریان ثبت نام در کمیسیون انتخابات هویدا شد که گفت قصد تجزیه افغانستان را ندارد فکر میکنم بی مورد ترین جمله ای که بود در زبان یک رهبر سیاسی که ادعا ریاست جمهوری دارد طرح میشود. سوال اینجاست چرا ریاست جمهوری شما به مثابه تجزیه باشد؟ در حقیقت بیان این جمله عدم اعتماد پشتونها را تبیین میکرد و تاثیرات تبلغات پشتونها را که افکار عمومی را متاثر ساخته است که حاکمیت غیر پشتون به معنی تجزیه افغانستان است.
9- افرادیکه در مسند رهبری ملیت تاجیک رسیده اند، همه فاقد استراتژی و دید بلند مدت برای حکومت داری هستند، با این رهبران کوتاه فکر، احساساتی، معامله گر، عیاش ... و قدرت پرست بعید است که تاجیکان فرآیند بازی را به نفع خودشان رقم بزنند.
پس نسل جدید و تحصیل یافته تاجیک باید با درایت و نگاهی برگذشته تلاش ورزد که محور قدرت سنتی را بشکناند، نه بخاطر تصاحب و انحصار قدرت، بل خاطر نهادی شدن عدالت اجتماعی، به منظور تحقق حقوق مساوی همه اقوام تا زمینه ظهور سایر کتله های قومی در قدرت مساعد شود، تاجیکان باید روش و تاکتیک بازی شانرا تغییر بدهند، در غیرآنصورت تبعات منفی را برایشان بدنبال خواهد داشت، انحصار طلبی و نگاهی تنگ نظرانه قومی در هر صورت مردود است. شکست طلسم قدرت قومی در افغانستان را تاجیکان میتوانند در هماهنگی با همه اقوام مدیریت نمایند، اما این شکست نباید تاجیکان را قدرت طلب نماید و در حذف دیگران مصمم سازد. تاجیکان همانگونه که زبان شان عامل ارتباطی میان اقوام است و باید حضور شان در قدرت سیاسی نیز در راستای پیوند میان اقوام افغانستان موثریت داشته باشد. تاجیکان از نظر زیست اجتماعی نسبت به سایر کتله های انسانی افغانستان مراحل تمدنی و شهری را بیشتر تجربه کرده اند، پس میتوانند در فرآیند ملت شدن پیش آهنگ باشند. اما برگشت به هویت تاجیکی با انتباه از قومیت های دیگر افغانستان برای تاجیکها مصداق پیدا نمیکند، چرا تاجیک ها کودهای قومی قوی در اختیار ندارند و تاجیکان میتوانند با قدرت نرم فرهنگی مسیر قدرت سیاسی افغانستان را متحول بسازند.
نبشته های دیگر ازین نگارنده:
اشرف غنی در صدد ایجاد تقابل بین تاجیک ها و ازبک ها (18 مهر 1392)
HEADER
#1 عاشور 1392-07-22 13:22
برادرعزیز کوشش
نکن هرچیزیکه بفکرات آمد به قلم خط بکشی !
همه جهان میداند که قوم با فرهنگ تاجک قفس طلاهی را هرگز قبول ندارد ! شما از حکمت مجاهدین و ریاست مرحوم استاد ربانی یاد نمودید ! شما خود شاهد هستید که حکمت به رهبری جناب ربانی حکمت مردم افغانستان بدست خود شان بود که از یک کوه به کوه دیگری و از یک شهربه شهر دیگر در جنگ بودند! بلاخره شخص که در این جنگ نابرابر مقاومت می کرد دیده شد که چطور از میان برداشتن اش !
شما خود منحیث یک فرد از این سرزمین فکر کند که از زمان نواسه احمد شاه یعنی شاه شجاع تا آقای کرزی دست نشانده بنام قوم حکمت بالای مردم و خدمت به کشوری نموده اند که آنها را به چوکی پادشاهی و یا ریاست جمهور رسانده اند؟
اگر شما حکمت کرزی را حکمت پشتون میداند فکر کنم غلط ضرب میزند اگر این حکمت پشتون است پس چرا شب وروز پشتون بی عزت و کشته می شود !! اگر اینطور مینویستید که یک تعداد پشنون وطن فروش با فریب دادن قوم خود قوم خود را بی عزت و رسوا بخاطر دالر امریکا ساخته اند قابل قبول بود واست ! من دعا میکنم که خدا قوم پشتون را از این دالر پرستان نجات بده اند
#2 کمال 1392-07-22 20:11
موضوع مهمی در این مقاله از طرف نویسنده محترم این مقاله به بحث گرفته شده است که در خور توجه میباشد. اگرچه من خودم همیش به این فکر بوده ام که دور زدن روی منافع قومی در افغانستان بر خاسته ازجهل وکرختی ذهن آدمی میباشد و باید از آن دوری جست، اما بعد ازینکه من صحبتها و نظریات آقای دکتورروستا ترکی را یک ماه قبل در تلویزیون قوم محور پیام افغان شنیدم، و اینکه کار و برنامه های تیم حکومت آقای کرزی را دیدم، بخود اندیشیدم که در جامعه جهل زده و مریض افغانستان اگر اینطورعالی فکر میکنم کار عاقلانه ای است و نباید ازان دوری جست، اماباید حقایق را صریح بیان دارم تا راه خوشبختی افغانستان باز شود و وهمچنان نگذارم زیر پا شوم، بدلیل اینکه زیر پا شدن من زیر پا شدن عقل و خرد ورزی را معنی خواهد داد. در این مقاله که به عوامل عقب راندن تاجکها از قدرت انگشت مانده شده است. یک عمل خیر خواهانه بوده و به نفع افغانستان میباشد. من عوامل یاد شده بند هفتم و هشتم و نهم را واقعبینانه میدانم و حرفی ندارد. بالای عوامل دیگر در حالیکه درست میباشند، میتوان بحث داشت.
#3 کریم 1392-07-23 08:43
شما اشاره نموده اید که گویا به حساب "رهبری انسجام یافته بیشتر محور پنجشیری پیدا کرده،..." این کوتاهی بوجود آمد. بنظر من ریشه اصلی کاستی در این نخواهد باشد. بدلیل اینکه از زمانیکه استاد ربانی بر سر قدرت آمد، از هرطرف دولت جوان اسلامی مورد ضربه قرار گرفت بخاطر اینکه همسایه گان بد نیت و قدرت های شیطانی جهان که پیشرفت و بپای خود استادن ومستقل بودن یک کشور را بضررخود ارزیابی میکنند، همه دست بهم داده ونگذاشتند که حتی مدت یک ماه ایندولت فرصت یابد تا برای خیر و صلاح کشور و مردم خود کاری انجام دهند و همیشه فقط مصروف دفاع بوده اند. در اینطور اوضاع و احوال محور پنجشیری بودن مطرح شده نمیتواند، اما بعد از شهادت مسعود بزرگ اوضاع را خود بشهادت رساندن این ابر مرد بیان میدارد. اینکه مسعود طبق برنامه و پلان شده به شهادت رسانده شد. دیگر واضح میشود که افغانستان مرکز توجه قدرت های بزرگ قرار گرفته است. در اینجا دیگر باید رهبری مثل مسعود باشد که بتواند دسایس بد بینان را حدس بزند و در مقابل آن آماده باشد. ویا حزب متشکل و فعالی و با انظباطی باشد که حوادث را دسته جمعی مورد ارزیابی قرار دهد و برای پیشرفت کار افغانستان برنامه بسازد. نبود چنین تشکیل سبب شد که قدرت نظامی حزب به مارشال صاحب برسد، مارشال صاحب هم آنقدر ساده دل و خوش نیت و خوش باور بود که با وجود پیشنهاد امریکائی ها که تا شش ماه شما آمادگی تشکیل حکومت موقت را بگیرید، مارشال صاحب فکر کرده که ملائک ها به افغانستان آمده اند، پس چرا معطل کرد و زود قدرت را به حکومت موقت واگذار شو.. تا این سرحد که کوتاه بینی و فرد محوری به جای فیصله جمعی درحزب جمعیت اسلامی حاکم باشد، معلومدار که وضع به رکود و تنزیل میگراید. بعدا" کادرهای جمعیت مورد هزاران ترفند و دسیسه و تطمیع از طرف داخل و خارج قرار میگیرند، که کادرهای موجود جمعیت که از جمله بهترین های جمعیت اند، توان برامدن ازین همه دسایس و توطعه را در خود نمیبینند. که این کوتاهی بر میگردد به کوتاهی حزب جمعیت اسلامی. که فعلا" این حزب حیثیت تکری بقه را بخود گرفته است. یعنی هرکه دلش خواست به تکری خیز میزند و ادعا میکند که من اهل تکری هستم همینکه دلش نشد از تکری باز بیرون میپرد. معلومدار حزب و تشکیل سیاسی میباشد که راهای حل را پیدا و عملی میسازد، اگر رهبری جمعی و با اصول حزبی نباشد، گپ به همین جا میکشد که کشیده است. تاجکان مردم با کلتوری اند همیش طرفدار خیر مردم و عزت کشور خود اند و به خارجی ها گوش نمیدهند. همین است که مورد پشتیبانی خارجیها قرار نمیگیرند. چون سیاست های کلان توسط خارجیها و اجنتان شان ساخته میشود، و تاجکان از سیاست سازی دور مانده اند. معلومدار که وضع شان همان میباشد که هست. بهر صورت خرد بر جهل و شیطنت در اخیر پیروز خواهد شد.
#4 صمد 1392-07-23 08:48
مضمون دلچسپ، خیلی فشرده و واقعی نوشته شده است و درخور دقت و توجه میباشد.
#5 جمال 1392-07-24 19:56
بد بختانه حالات خيلى پيچيده است رهـبر مدبر مثل مسعود بزرگ نياز است،پيروزى در انتخابات عوامل بيشمارى مساعد نياز است ،عوامل داخلى ،عوامل خارجى اين حالت براى هـمه اقوام خطرناك است،زيرا بازيگران زياد در صحنه است، براى پيروزى توافق كلى ويا ضمنى اين بازيگران ضرورى ميباشد،ديگر روزهـاى خوب ،دوستم واشرف غنى به پايان رسيده،حكومت كرزى نتيجه توافق اين مجمع بود، حدس من اين است اين انتخابات به بن بست ميرسد ،شايد به تغير نظام بانجامد،يعنى تقسيم قدرت صورت بگيرد،پست صدارت بوجود خواهـد،چون انحصار سياست ازبيك هـا در دست تركيه و اوزبيكستان اگر نه اين عملييه در انتخابات قبل صورت ميگرفت، شعار مكومت غير متمركز بطور عمده از جانب اوزبيك هـا مطرح ميشود اما ماداميكه شرايط اجراى آن آماده ميشود اوزبيك هـا از آن فرار ميكنند، شايد تصميم آخر را بعوض اوزبيكهـا تركيه واوزبيكستان بنابر نياز خود اتخاذ نمايد. بزرگترين جفا ى دوستم به مردم اوزبيك اين خيره سرىهـا خواد بود.شايد ديگر اين شرايط بوجود نيايد،شيوه كار رهـبران ناكام هـمين است.
#6 احمدعبادت 1392-07-25 05:50
تاجیکها اگر خودرا تکان ندهند وراه ورسم بهتری پیدا نه نماییند بدست پشتونهای صحرانورد آهسته آهسته پراگنده وفرهنگ والای شان نابود میشود. درست است که زبان فارسی زبان تفاهم همه مردم است مگر پشتونیزه کردن هم یک طرح شیطانی است که تطبیق شده میرود وحتی کشورهای که درافغانستان سرباز فرستاده اند درپشت پشتون ها ایستاده اند وتا کسی پشتو نداند هیچ کاری برایش میسر نمیشود. این طرح انگلیس است. تاجیکها باید وحتمی ولازم است تا بخود آیند ورنه درمیان پشتونها ذوب میشوند. آن روستار تره کی که دربالا ازاو یاد شده یک فاشیست ضد همه اقوام اوزبیک وترکمن وهزاره وتاجیک است وباید دهنش شکسنانده شود. همه پشتونها اگر طالب است یا اوغان ملتی یا گلبدینی یا خلقی یا کرزی خیل همه سر در یک آخور دارند ودریک تبیله بانگ میزنند. هرچه زود تر پیش از اینکه دیر شود باید جلو شان به تدبیر وخرد ودانش گرفته شود
بر كرفته شده سايت جاودان