Sunday 1 September 2013

همگرایی های انتخاباتی

احزاب و الزامات شرایط گذار

-

این روزها دید و بازدیدها و رایزنی های انتخاباتی شدت بیشتری پیدا کرده و گروه ها، شخصیت ها و احزاب سیاسی سعی می کنند، طیف های وسیع تر و کلانتر مردم را در انتخابات با خود همراه سازند.
روز پنجشنبه ایتلاف بزرگی به نام «اتحاد انتخاباتی» اعلام موجودیت کرد و پیش از این شورای همکاری احزاب فعالیت های مشترکی را درباره انتخابات و برگزاری انتخابات شفاف و عادلانه راه انداخته بودند و احزاب دیگر نیز در اثر گفتگوها و تماس های مداوم می خواهند نقش مهمتر و برجسته تری در انتخابات آینده داشته باشند.
حال سوال این است که این ایتلاف ها و همگرایی های انتخاباتی تا چه حد در شفافیت پروسه انتخابات کمک می کند و تا چه اندازه نتایج احتمالی انتخابات را به سمت و سویی هدایت خواهد کرد که منافع ملی در آن قابل تامین باشد. هدف در این گونه ایتلاف ها و جبهه بندی ها این نیست که کدام شخص و یا کدام حزب به پیروزی برسد؛ بلکه منظور این است که آنچه از دل و درون انتخابات بیرون می آید، با خواست ها و نیازهای جامعه و کشور همخوانی داشته باشد. بنابراین چنانچه گروه ها و احزاب در تعریف اهداف انتخاباتی شان، منافع ملی را نادیده انگارند، از همان ابتدا با کارویژه های احزاب و ایتلاف های سیاسی در تقابل و تناقض قرار داشته و از لحاظ سیاسی، حقوقی و اجتماعی قابلیت توجیه پیدا نمی کنند.
یکی از شرایط تشکیل و فعالیت احزاب سیاسی این است که دارای اهداف و برنامه های مشخص و تعریف شده باشند و آن اهداف هم در راستای منافع ملی باید سامان یافته باشد. هر حزب و گروهی که اهداف و کارکردهایش ملی نباشد، نمی شود آن را در چارچوب احزاب سیاسی مورد ارزیابی قرار داد.
در افغانستان اگرچه تا هنوز کار برد واژه های ملت و منافع ملی، دموکراسی، احزاب، انتخابات و جامعه مدنی با نوعی تساهل و تسامح همراه می باشد، اما اگر همین مقوله ها را ما در ظرف جغرافیایی افغانستان با ویژگی های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اش به بررسی بگیریم، بحث احزاب و ایتلاف های سیاسی با توجه به شرایط و اوضاع و احوال خاص کشور مطرح می شود.
هر کشوری که از حلقه استبداد رهایی می یابد و آزادی و دموکراسی را می پذیرد، از همان آغاز نمی توان انتظار داشت که همه مفاهیم، نهادها و کارکردهای آن، مطابق نورم و استندردهای دموکراسی در جهان باشد، این گونه کشورها در ابتدا فقط شکل از دموکراسی را تجربه می کنند و تا رسیدن به تجربه دموکراسی واقعی باید راه طولانی را بپیمایند.
بنابراین در چنین کشورها، اول احزاب متعدد با اهداف و خواست های محدود منطقه ای، محلی، قومی، زبانی و مذهبی به وجود می آیند و این احزاب با خواست های پراکنده و متضاد خود پیش از آن که دموکراسی و ارزش های آن را تقویت کنند، مانع و چالش های متعددی را نیز فراروی آن ایجاد می نمایند. اما وقتی پروسه دموکراسی در کشور جان بگیرد و ارزش های آن در سطوح اجتماعی مورد قبول واقع شود، به تدریج احزاب کوچک نیز منحل گردیده و الزامات سیاسی و اجتماعی سبب می شود که احزاب بزرگتر با اهداف فراگیرتر ملی تبارز نماید.
انتظار می رود که افغانستان در شرایط گذار سیاسی خود، به مرحله ای رسیده باشد که از احزاب محلی و منطقه ای اولیه عبور کرده و راه را برای شکل گیری احزاب قوی تر و فراگیر تر هموار سازد. تشکیل ایتلاف ها در عین حالی که به شفافیت انتخابات کمک می کند، آرای طیف های بیشتر مردم را در حمایت از یک کاندیدا جلب می کند و از تکثر و تعدد بی رویه نامزدان جلوگیری کرده و سبب شناخت واقعی تر و تفصیلی تر مردم از آنها می گردد. سود دیگر آن این است که اهداف کوچک و پراکنده گروه ها را در زیر یک چتر بزرگ تر و هدف کلانتر و فراگیرتر سازمان می دهند
افغانستان.
    

No comments:

Post a Comment