خلق نفرت و دشمنی
یکشنبه ۱
۰ سنبله ۱۳۹۲
بهنظر میرسد بیرحمی و کشتار طالبان، این روزها افزایش چشمگیری یافته است. هر روز خبرهایی از قتل مردم بیگناه از اثر حملههای انتحاری و بمبهای کنارجادهای میرسد. دیروز سی تن در قندهار از اثر حمله انتحاری طالبان، کشته و زخمی شدند. کارمندان برنامه همبستگی ملی در یکی از ولسوالیهای هرات گلولهباران شدند و در دشت ارچی کندز نیز حادثه خونینی رخ داد.
طالبان مسوولیت بسیاری از این رویدادهای خونین را بهدوش گرفتند. عطش خونریزی در رهبران طالبان چنان قوی است که حتا از قتل کودکان نیز به وجد میآیند و با افتخار مسوولیت آن را بهدوش میگیرند. آنان فکر میکنند که بهوسیله انتحار، بمبگذاری، آدمربایی و گلولهباران کارمندان دولتی، میتوانند تاریخ را به عقب برگردانند و دوباره مردم افغانستان را به قعر قرون وسطا سوق دهند. هدف و ابزار طالبان، هر دو غیرانسانی است و کسی نمیتواند آن را توجیه کند. همانطور که در اعلامیه ریاستجمهوری آمده است، طالبان با کشتار مردم و کارمندان دولتی، بیشتر حس نفرت و دشمنی را تقویت میکنند.
رهبران آنان هنوز نمیدانند که برای حکومت کردن بر یک جمع انسانی، لازم است تا دل و دماغ آن جمع شکار شود. باید آن جمع حس کند که در سایه آن حکومت به تمامی نیازهایش رسیدگی میشود و به آسایش و امنیت میرسد. هیچ جمع انسانی حاضر نیست افکار و حکومت کسانی را بپذیرد که میخواهند از طریق کشتار، بمبگذاری و حملههای انتحاری، به قدرت برسند. کسانیکه فکر میکنند با کشتار مردم و ایجاد رعب و وحشت و گرفتن فرصتهای سرمایهگذاری و توسعه از افغانستان، با حضور نظامی بیرونیها مبارزه میکنند، سخت در اشتباه هستند. آنان باید بدانند که بحران و حاکمیت غیرمسوول طالبان بود که زمینه را برای ورود نیروهای خارجی به افغانستان فراهم کرد.
مردم افغانستان آنقدر از وحشت و بیداد طالبان و جنگهای پیش از آن، خسته بودند که از حضور نیروهای خارجی استقبال کردند. هیچ کسی نمیتواند، منکر این واقعیت باشد. در حال حاضر نیز مردم افغانستان، نگران خروج کامل و صددرصدی نیروی خارجیاند، دلیل آنهم وحشت و بیداد طالبان است. اگر بحران امنیتی در کشور نباشد، به یقین که نیازی به حضور نیروهای خارجی نخواهد بود.
رهبران طالبان حتما میدانند کشوری که از آنان میزبانی میکند و به آنان اجازه داده است تا از منابع و قلمروش برای جنگ با افغانستان استفاده کنند، اهدافی دارد و آنان را برای رسیدن به آن اهداف، وسیله قرار داده است. جنرالها و نظامیان پاکستان روی طالبان بها گذاشتهاند و حاضراند، در بدل خواستهایی که دارند، آنان را معامله کنند. بنابراین گروهی که خود اسیر دستان دیگران است، چگونه میتواند مدعی مبارزه با اشغال خارجی باشد.
رهبران طالبان باید بدانند که کشتار و بیرحمی، کشتار و بیرحمی میآفریند و هیچ برندهای ندارد. کسانیکه فکر میکنند با خروج نیروهای خارجی، تاریخ تکرار میشود، و آنان بار دیگر به سمت کابل و شهرهای دیگر افغانستان مارش میکنند، سخت در اشتباهاند و از واقعیتها بیخبر. حالا وضعیت بهگونهای نیست که در سال ۱۳۷۵ بود. هر گروه و فردی که ادعای وطندوستی دارد و فکر میکند که از ارزشهای مردم افغانستان نمایندگی میکند، باید بهجای خلق دشمنی و نفرت، از طریق کشتار و ترور، وارد مبارزه مسالمتآمیز شود و خواستهای خود را از این طریق پیگیری کند. کشتار و ترور، نفرت و دشمنی مردم افغانستان را نسبت به عاملان آن تقویت میکند.
طالبان مسوولیت بسیاری از این رویدادهای خونین را بهدوش گرفتند. عطش خونریزی در رهبران طالبان چنان قوی است که حتا از قتل کودکان نیز به وجد میآیند و با افتخار مسوولیت آن را بهدوش میگیرند. آنان فکر میکنند که بهوسیله انتحار، بمبگذاری، آدمربایی و گلولهباران کارمندان دولتی، میتوانند تاریخ را به عقب برگردانند و دوباره مردم افغانستان را به قعر قرون وسطا سوق دهند. هدف و ابزار طالبان، هر دو غیرانسانی است و کسی نمیتواند آن را توجیه کند. همانطور که در اعلامیه ریاستجمهوری آمده است، طالبان با کشتار مردم و کارمندان دولتی، بیشتر حس نفرت و دشمنی را تقویت میکنند.
رهبران آنان هنوز نمیدانند که برای حکومت کردن بر یک جمع انسانی، لازم است تا دل و دماغ آن جمع شکار شود. باید آن جمع حس کند که در سایه آن حکومت به تمامی نیازهایش رسیدگی میشود و به آسایش و امنیت میرسد. هیچ جمع انسانی حاضر نیست افکار و حکومت کسانی را بپذیرد که میخواهند از طریق کشتار، بمبگذاری و حملههای انتحاری، به قدرت برسند. کسانیکه فکر میکنند با کشتار مردم و ایجاد رعب و وحشت و گرفتن فرصتهای سرمایهگذاری و توسعه از افغانستان، با حضور نظامی بیرونیها مبارزه میکنند، سخت در اشتباه هستند. آنان باید بدانند که بحران و حاکمیت غیرمسوول طالبان بود که زمینه را برای ورود نیروهای خارجی به افغانستان فراهم کرد.
مردم افغانستان آنقدر از وحشت و بیداد طالبان و جنگهای پیش از آن، خسته بودند که از حضور نیروهای خارجی استقبال کردند. هیچ کسی نمیتواند، منکر این واقعیت باشد. در حال حاضر نیز مردم افغانستان، نگران خروج کامل و صددرصدی نیروی خارجیاند، دلیل آنهم وحشت و بیداد طالبان است. اگر بحران امنیتی در کشور نباشد، به یقین که نیازی به حضور نیروهای خارجی نخواهد بود.
رهبران طالبان حتما میدانند کشوری که از آنان میزبانی میکند و به آنان اجازه داده است تا از منابع و قلمروش برای جنگ با افغانستان استفاده کنند، اهدافی دارد و آنان را برای رسیدن به آن اهداف، وسیله قرار داده است. جنرالها و نظامیان پاکستان روی طالبان بها گذاشتهاند و حاضراند، در بدل خواستهایی که دارند، آنان را معامله کنند. بنابراین گروهی که خود اسیر دستان دیگران است، چگونه میتواند مدعی مبارزه با اشغال خارجی باشد.
رهبران طالبان باید بدانند که کشتار و بیرحمی، کشتار و بیرحمی میآفریند و هیچ برندهای ندارد. کسانیکه فکر میکنند با خروج نیروهای خارجی، تاریخ تکرار میشود، و آنان بار دیگر به سمت کابل و شهرهای دیگر افغانستان مارش میکنند، سخت در اشتباهاند و از واقعیتها بیخبر. حالا وضعیت بهگونهای نیست که در سال ۱۳۷۵ بود. هر گروه و فردی که ادعای وطندوستی دارد و فکر میکند که از ارزشهای مردم افغانستان نمایندگی میکند، باید بهجای خلق دشمنی و نفرت، از طریق کشتار و ترور، وارد مبارزه مسالمتآمیز شود و خواستهای خود را از این طریق پیگیری کند. کشتار و ترور، نفرت و دشمنی مردم افغانستان را نسبت به عاملان آن تقویت میکند.
8صبح
No comments:
Post a Comment