وزارت امور سرحدات، اقوام و قبایل چیست؟
سهشنبه, 25 دسامبر 2012 07:59
مبصر سیاسی
معمولاً دولتها بر بنیاد نیازهای جامعۀ شان، نهادها، ادارات و وزارتخانههایی را تشکیل میدهند تا امور متراکم و سودمند مملکت را سامان دهند. این دولتها، متناسب با ماهیت وجودی هر امری، برای آن نهادی ایجاد میکنند و کمیت و کیفیت این امور، نیز تعیینکنندۀ ساختار نهاد مربوط به آن است. چنانکه در گذشته، امپراتوری بریتانیا دارای وزارتخانهیی بود؛ به نام وزارت امور هندوستان و یا کشور همسایۀ ما ایران، وزارتی دارد؛ به نام وزارت نفت.
به گونۀ مثال، همین ایران چون یک کشور نفتخیز است و نفت یکی از درآمدهای مهمش را تشکیل میدهد و همچنان امور بهرهبرداری، توزیع و... آن زیاد است، میطلبد که برای آن وزارتی داشته باشند تا کارها بهتر سامان بگیرد، اما در افغانستان این تشخیص و تعیین نیاز و سودمندی ادارات وجود ندارد.
در افغانستان بسا از وزارتخانههایی در چوکات کابینۀ حکومت فعالیت میکنند که نه تنها نیاز آن تشخیص داده نشده، بلکه از گذشتهها بر مبنای افکار واهی و هدفهای گروهی ایجاد شده اند. یکی از این وزارتخانهها، وزارتی به نام وزارت امور اقوام، سرحدات و قبایل است.
این وزارتخانه حدود چهل سال قبل، در کابینۀ سردارمحمد داوود خان به وجود آمد و از آن پس تا امروز، این وزارت در ساختار دولتهای افغانستان وجود داشته است.
پیشینۀ این وزارت بر میگردد به سالهای 1300 در عصر امان الله خان که گفته میشود، شاه امان الله شعبهیی را برای رسیدهگی به مسایل سرحدات افغانستان ایجاد کرده بود. این شعبه کماکان در حکومتهای نادرشاه و برادرانش نیز پا بر جا بود، اما در دورۀ نخست وزیری شاه محمودخان این شعبه به ریاست مستقل قبایل تبدیل شد.
زمانی که داوودخان قدرت را به دست آورد، یکی از کارهای مهمش، ارتقای ریاست قبایل، به وزارت بود که آن هم دلیل به خصوصی داشت. سردار داوود خان بنابر داشتن افکار ناسیونالیستی، همواره پرچمدار پشتونستانخواهی بود که در تاریخ بسیار معروف است. او بر این باور بود که مردم آن طرف سرحد بنابر قومیت مشترکی که با پشتونهای افغانستان دارند، مربوط به افغانستان اند، از همین سبب پیگیر ماجرای پشتونستان بود که بعد از جدایی پاکستان از هند، بسیار داغ مینمود.
شیفتهگی داوودخان بر پشتونستانخواهی باعث شد که یک ادارۀ کاملاً بیهوده شکل بگیرد و تا سالهای سال بخشی از سرمایۀ ملی بیجا مصرف شود و حتا باعث ایجاد مشکلات بیشتری گردد.
ماهیت وجودی این اداره بر بنیاد تصورات واهی و ناسیونالیستی حکومت داوود خان و خانوادۀ او شکل گرفته بود، زیرا پشتونستانی عملاً وجود نداشت. آن چه را که داوود خان ادعا میکرد، بخشی از خاک پاکستان تازه بهاستقلالرسیده به شمار میرفت که پاکستان آن را چون دخالت افغانستان میپنداشت.
شوربختانه که این تصور و سنت داوودخان، پس از او نیز در سیاستهای دولتهای بعدی ادامه یافت، حتا گفته میشود که پاکستان در برابر همین سیاستهای پشتونستان خواهانۀ حکومتهای افغانستان، به اقدامات پیشگیرانهیی دست زد که در نتیجه، افغانستان را تا جایگاه امروزیاش فرود آورد.
به هر روی، نتیجۀ این رفتار، نوعی امتیازدهی به شهروندان یک کشور دیگر با آن که شهروندان افغانستان از هر قوم و تباری به شدت نیاز مند کمک و یاری اند. این خود نمونهی از بیگانه پروری و حقتلفی مردم ما شده است.
چنانکه سالهای سال، باشندگان آن سوی سرحد از امکانات دست داشتۀ مردم افغانستان، چونان شهروندان این کشور استفاده میکنند. آنان به راحتی میتوانند که از نظام تحصیلی افغانستان استفاده کرده و در جغرافیای افغانستان به کار و زندهگی بپردازند و حتا امتیازهای اضافییی را به دلیل این که مهمان هستند، نصیب گردند. در حالیکه بخشی بزرگ مردم خود این مملکت از فقر و بیکاری و نداشتن امکانات تحصیلی رنج میبرند.
گفته میشود که باشندگان آن سوی سرحد حتا مالک شناسنامههایی هستند که رفت و آمد آزادشان را به خاک افغانستان تضمین میکند، که حتا گمانه زنیهایی را مبنی بر این که افراد انتحاری با استفاده از همین کارتها وارد خاک افغانستان میشوند، بر انگیخته است و با توجه به اسناد و شواهد فراوان در این چند سال یک شایعه نه بلکه حقیقت است.
با آن که در پیشانی این وزارت کلمۀ اقوام را هم اضافه کرده اند، اما به نظر میرسد که همه سازوکار این نهاد، برای امتیاز دهی برای بیگانه هایی است که همیشه جز بدبختی و فلاکت به این کشور ارمغانی نداشته اند و اقوام افغانستان اصلا سهمی از منابع این وزارت ندارند.
مساله آنجاست که حکومتهای افغانستان در گذشته اشتباهاتی را مرتکب شده اند ولی حکومت کنونی به جای این که از اشتباه آنان عبرت بگیرد، هنوز آن را تکرار میکند. امروز دیگر پاکستان یک کشور مستقل به شمار میرود و پشتونهای آن سوی سرحد مربوط به آن کشور است. اینکه دولت افغانستان برای اتباع آن کشور امکانات مردم خودش را صرف میکند؛ از یکسو ساده لوحیست و از سوی دیگر، دخالت در امور مملکت همسایه به شمار میرود. ما باید بپذیریم که افغانستان یک واقعیت جدید است، چه بسا اقوام ساکن این کشور که در طول تاریخ از همزبانان خود جدا نشدند و باشندگان دو سوی مرز دیورند نیز از این امر مبرا نمانده اند.
از اینرو، ایدۀ یکجاسازی اقوام دو سوی مرز دیورند بسیار واهی و خیالی است و همچنان پرداختن به این هدف. به همین خاطر است که وجود وزارت امور اقوام، سرحدات و قبایل چون نهاد ساماندهندۀ این هدف، بسیار اضافیست و تنها به چرخهیی میماند که سرمایۀ این ملت را برباد میدهد.
به گونۀ مثال، همین ایران چون یک کشور نفتخیز است و نفت یکی از درآمدهای مهمش را تشکیل میدهد و همچنان امور بهرهبرداری، توزیع و... آن زیاد است، میطلبد که برای آن وزارتی داشته باشند تا کارها بهتر سامان بگیرد، اما در افغانستان این تشخیص و تعیین نیاز و سودمندی ادارات وجود ندارد.
در افغانستان بسا از وزارتخانههایی در چوکات کابینۀ حکومت فعالیت میکنند که نه تنها نیاز آن تشخیص داده نشده، بلکه از گذشتهها بر مبنای افکار واهی و هدفهای گروهی ایجاد شده اند. یکی از این وزارتخانهها، وزارتی به نام وزارت امور اقوام، سرحدات و قبایل است.
این وزارتخانه حدود چهل سال قبل، در کابینۀ سردارمحمد داوود خان به وجود آمد و از آن پس تا امروز، این وزارت در ساختار دولتهای افغانستان وجود داشته است.
پیشینۀ این وزارت بر میگردد به سالهای 1300 در عصر امان الله خان که گفته میشود، شاه امان الله شعبهیی را برای رسیدهگی به مسایل سرحدات افغانستان ایجاد کرده بود. این شعبه کماکان در حکومتهای نادرشاه و برادرانش نیز پا بر جا بود، اما در دورۀ نخست وزیری شاه محمودخان این شعبه به ریاست مستقل قبایل تبدیل شد.
زمانی که داوودخان قدرت را به دست آورد، یکی از کارهای مهمش، ارتقای ریاست قبایل، به وزارت بود که آن هم دلیل به خصوصی داشت. سردار داوود خان بنابر داشتن افکار ناسیونالیستی، همواره پرچمدار پشتونستانخواهی بود که در تاریخ بسیار معروف است. او بر این باور بود که مردم آن طرف سرحد بنابر قومیت مشترکی که با پشتونهای افغانستان دارند، مربوط به افغانستان اند، از همین سبب پیگیر ماجرای پشتونستان بود که بعد از جدایی پاکستان از هند، بسیار داغ مینمود.
شیفتهگی داوودخان بر پشتونستانخواهی باعث شد که یک ادارۀ کاملاً بیهوده شکل بگیرد و تا سالهای سال بخشی از سرمایۀ ملی بیجا مصرف شود و حتا باعث ایجاد مشکلات بیشتری گردد.
ماهیت وجودی این اداره بر بنیاد تصورات واهی و ناسیونالیستی حکومت داوود خان و خانوادۀ او شکل گرفته بود، زیرا پشتونستانی عملاً وجود نداشت. آن چه را که داوود خان ادعا میکرد، بخشی از خاک پاکستان تازه بهاستقلالرسیده به شمار میرفت که پاکستان آن را چون دخالت افغانستان میپنداشت.
شوربختانه که این تصور و سنت داوودخان، پس از او نیز در سیاستهای دولتهای بعدی ادامه یافت، حتا گفته میشود که پاکستان در برابر همین سیاستهای پشتونستان خواهانۀ حکومتهای افغانستان، به اقدامات پیشگیرانهیی دست زد که در نتیجه، افغانستان را تا جایگاه امروزیاش فرود آورد.
به هر روی، نتیجۀ این رفتار، نوعی امتیازدهی به شهروندان یک کشور دیگر با آن که شهروندان افغانستان از هر قوم و تباری به شدت نیاز مند کمک و یاری اند. این خود نمونهی از بیگانه پروری و حقتلفی مردم ما شده است.
چنانکه سالهای سال، باشندگان آن سوی سرحد از امکانات دست داشتۀ مردم افغانستان، چونان شهروندان این کشور استفاده میکنند. آنان به راحتی میتوانند که از نظام تحصیلی افغانستان استفاده کرده و در جغرافیای افغانستان به کار و زندهگی بپردازند و حتا امتیازهای اضافییی را به دلیل این که مهمان هستند، نصیب گردند. در حالیکه بخشی بزرگ مردم خود این مملکت از فقر و بیکاری و نداشتن امکانات تحصیلی رنج میبرند.
گفته میشود که باشندگان آن سوی سرحد حتا مالک شناسنامههایی هستند که رفت و آمد آزادشان را به خاک افغانستان تضمین میکند، که حتا گمانه زنیهایی را مبنی بر این که افراد انتحاری با استفاده از همین کارتها وارد خاک افغانستان میشوند، بر انگیخته است و با توجه به اسناد و شواهد فراوان در این چند سال یک شایعه نه بلکه حقیقت است.
با آن که در پیشانی این وزارت کلمۀ اقوام را هم اضافه کرده اند، اما به نظر میرسد که همه سازوکار این نهاد، برای امتیاز دهی برای بیگانه هایی است که همیشه جز بدبختی و فلاکت به این کشور ارمغانی نداشته اند و اقوام افغانستان اصلا سهمی از منابع این وزارت ندارند.
مساله آنجاست که حکومتهای افغانستان در گذشته اشتباهاتی را مرتکب شده اند ولی حکومت کنونی به جای این که از اشتباه آنان عبرت بگیرد، هنوز آن را تکرار میکند. امروز دیگر پاکستان یک کشور مستقل به شمار میرود و پشتونهای آن سوی سرحد مربوط به آن کشور است. اینکه دولت افغانستان برای اتباع آن کشور امکانات مردم خودش را صرف میکند؛ از یکسو ساده لوحیست و از سوی دیگر، دخالت در امور مملکت همسایه به شمار میرود. ما باید بپذیریم که افغانستان یک واقعیت جدید است، چه بسا اقوام ساکن این کشور که در طول تاریخ از همزبانان خود جدا نشدند و باشندگان دو سوی مرز دیورند نیز از این امر مبرا نمانده اند.
از اینرو، ایدۀ یکجاسازی اقوام دو سوی مرز دیورند بسیار واهی و خیالی است و همچنان پرداختن به این هدف. به همین خاطر است که وجود وزارت امور اقوام، سرحدات و قبایل چون نهاد ساماندهندۀ این هدف، بسیار اضافیست و تنها به چرخهیی میماند که سرمایۀ این ملت را برباد میدهد.
No comments:
Post a Comment